امشب ، آخرین شب مراسم هایی بود که هیئت ما(هیئت یا زهرا) به مناسبت شهادت بی بی گرفته بود.. مراسم تمام شد..!!! به همین زودی؟!!! از زود تمام شدنش ناراحت بودم . چرا رو نمی دونم؟. شاید یکی برای اینکه هنوز دلم آروم نگرفته و دوم برای اینکه هنوز خیلی دعا و حاجت داشتم که هنوز به سر انجام نرسیده بود. بگذریم..! داشتم با ناراحتی از درب هیئت خارج میشدم که یک دفعه یه تنه محکم بهم خورد، برگشتم که نگاه کنم ببینم کی بوده؟ گفت : التماس دعا (شاگردم بود) ....... از ته دل گفتم : محتاج دعا و دوباره به همون هپروت و ناراحتی که از تموم شدن هیئت حاصل شده بود رفتم..... سوار ماشین شدم تا به سمت خونه بیام!.!. حواسم به هیچ چیز نبود . اینقدر ناراحت بودم که حتی حواسم به رانندگی هم جمع نبود. صدای بوق ماشینها که پشت چراغ منتظر حرکت من بودند من رو از اون حال و هوا خارج کرد.. که ایکاش نمی کرد.؟! حرکت کردم ... با سرعت پایین...... یه دفعه دیدم که چند تا ماشین با بوق ممتد دارند از کنارم رد میشن . به هوای اینکه که بوق اونها از تعلل من در حرکت حاصل شده ازشون عذر خواهی کردم ولی دیدم که بوقها ادامه داره و ریتم پیدا کرد.... اره کاروان عروسی بود .....!!! اول تعجب بود که منو در بر گرفت ولی پشت سرش شک بود که من رو تو خودش غرق کرد. شکم این بود که مگه من از هیئت عزاداری بی بی بیرون نیومدم؟. از اینکه نکنه ما تو روز جشن عزاداری گرفتیم؟ و.............. تو همین حین بود که کاروان دوم و سوم هم از جلو وکنارم عبور کرد .... تازه فهمیدم که تو این شهر ، شاید هرکی ساز خودش رو میزنه. یکی تو فکر عزای بی بی و یکی هم تو فکر عروسی و بزن و برقص...!! متاسف شدم از اینکه تو این شهر زندگی میکنم؟! متاسف شدم از انسان بودن؟! متاسف شم از بی قیدی :( به قول اون نویسنده بزرگ که میگه : بی قیدی هم قیدی است و چه بد قیدی) و واقعا باید بگم که : چه بد قیدی؟!! قید بی قیدی ، قید بی دینی،قید ..... از عصبانیت قاطی کردم ، بد جور...... اخه معلومه کدوم سمت میریم؟ این قدر برای سیاست و چیزهای دیگه وقت گذاشتیم که دین، داره از دست میره.... اقایان وارد بشید، به جای شعار عمل کنید ....! نگذارید این بی قیدی تو مملکت رشد کنه تا شاهد دیدن این کاروانها تو این جور ایامی باشیم... مسئولینی که حرص میز داره خفه تون میکنه .بابا به قران اینجا ایرونه. به خدا قسم برای حفظ دین و این خاک وبوم خونها ریخته شده. بابا اینجا مرکز تشیع جهانه. تو رو خدا کمک کنید.... بی بی غریبه یاهو
+ نوشته شده در پنجشنبه ۱۳۸۹/۰۲/۳۰ساعت ۱:۱۶ ق.ظ  توسط .........
|
|