بسم الله الرحمن الرحیم

دیشب خواب پریشونی دیده بودم. داشتم دنبال کتاب تعبیر خواب می‌گشتم

که مامان صدا زد امیر جان مامان بپر سه تا سنگک بگیر.

اصلا حوصله نداشتم گفتم من که پریروز نون گرفتم. مامان گفت خوب دیروز مهمون داشتیم زود تموم شد. الان هیچی نون نداریم. گفتم چرا سنگگ، مگه لواشی چه عیبی داره؟ مامان گفت می‌دونی که بابا نون لواش دوست نداره.
گفتم صف سنگگ شلوغه. اگه نون می‌خواهید لواش می‌خرم. مامان اصرار کرد سنگک بخر، قبول نکردم. مامان عصبانی شد و گفت بس کن تنبلی نکن مامان حالا نیم ساعت بیشتر تو صف وایسا.
این حرف خیلی عصبانیم کرد. آخه همین یه ساعت پیش حیاط رو شستم. دیروز هم کلی برای خرید بیرون از خونه علاف شده بودم. داد زدم من اصلا نونوایی نمیرم. هر کاری می‌خوای بکن!

داشتم فکر می‌کردم خواهرم بدون این که کار کنه توی خونه عزیز و محترمه اما من که این همه کمک می‌کنم باز هم باید این حرف و کنایه‌ها رو بشنوم. دیگه به هیچ قیمتی حاضر نبودم برم نونوایی. حالا مامان مجبور میشه به جای نون برنج درسته کنه. این طوری بهترم هست. با خودم فکر کردم وقتی مامان دوباره بیاد سراغم به کلی می‌افتم رو دنده لج و اصلا قبول نمی‌کنم. اما یک دفعه صدای در خونه رو شنیدم. اصلا انتظارش رو نداشتم که مامان خودش بره نونوایی. آخه از صبح ده کیلو سبزی پاک کرده بود و خیلی کارهای خونه خسته‌اش کرده بود. اصلا حقش نبود بعد از این همه کار حالا بره نونوایی. راستش پشیمون شدم. کاش اصلا با مامان جر و بحث نکرده بودم و خودم رفته بودم. هنوز هم فرصت بود که برم و توی راه پول رو ازش بگیرم و خودم برم نونوایی اما غرورم قبول نمی‌کرد.

سعی کردم خودم رو بزنم به بی‌خیالی و مشغول کارهای خودم بشم اما بدجوری اعصبابم خورد بود. یک ساعت گذشت و از مامان خبری نشد. به موبایلش زنگ زدم صدای زنگش از تو آشپزخونه شنیده شد. مامان مثل همیشه موبایلش رو جا گذاشته بود. دیر کردن مامان اعصابمو بیشتر خورد می‌کرد. نیم ساعت بعد خواهرم از مدرسه رسید و گفت: تو راه که می‌اومدم تصادف شده بود. مردم می‌گفتند به یه خانم ماشین زده. خیابون خیلی شلوغ بود. فکر کنم خانمه کارش تموم شده بود.
گفتم نفهمیدی کی بود؟

گفت من اصلا جلو نرفتم.
دیگه خیلی نگران شدم. یاد خواب دیشبم افتادم. فکرم تا کجاها رفت. سریع لباسامو پوشیدم و راه افتادم دنبال مامان. رفتم تا نونوایی سنگکی نزدیک خونه اما مامان اونجا نبود. یه نونوایی سنگکی دیگه هم سراغ داشتم اما تا اونجا یک ساعت راه بود و بعید بود مامان اونجا رفته باشه هر طوری بود تا اونجا رفتم، وقتی رسیدم، نونوایی تعطیل بود. تازه یادم افتاد که اول برج‌ها این نونوایی تعطیله. دلم نمی‌خواست قبول کنم تصادفی که خواهرم می‌گفت به مامان ربط داره. اما انگار چاره‌ای نبود. به خونه برگشتم تا از خواهرم محل تصادف رو دقیق‌تر بپرسم.
دیگه دل تو دلم نبود. با یک عالمه غصه و نگرانی توی راه به مهربونی‌ها و فداکاری‌های مامانم فکر می‌کردم و از شدت حسرت که چرا به حرفش گوش نکردم می‌سوختم. هزار بار با خودم قرار گذاشتم که دیگه این اشتباه رو تکرار نکنم و همیشه به حرف مامانم گوش بدم وقتی رسیدم خونه انگشتم رو گذاشتم روی زنگ و با تمام نگرانی که داشتم یک زنگ کشدار زدم. منتظر بودم خواهرم در رو باز کنه اما صدای مامانم رو شنیدم که داد زد بلد نیستی درست زنگ بزنی …..؟

تازه متوجه شدم صدای مامانم چقدر قشنگه …..

یه نقس عمیق کشیدم و گفتم الهی شکر

و با خودم گفتم قول‌هایی که به خودت دادی یادت نره ….

+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۹۲/۰۷/۱۷ساعت ۶:۵۷ ب.ظ  توسط .........  | 

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم الغفرلی الذنوب التی تحبس الدعا

معنیش این میشه که ای خدا ببخش گناهانی راکه ازبالارفتن دعای من جلوگیری میکنند و یا دعای من رادرخودحبس وزندانی کرده است.

واین یعنی اینکه گناهان ما باعث شده تامهمترین دعای مابه دست خدانرسد:

اللهم عجل لولیک الفرج

تقصیر ماست غیبت طولانی شما.......

شایددرماه رمضان به خودمون بیایم

 ولی رمضان که برود ......

دعاهایمان بازپشت میله های گناه گیرخواهندکرد......

بیایم وازخودمون بگذریم ودعاهایمان رانجات بدیم

ولی اگرقادربه این کارنبودیم دست به دامن خداشویم که اونجات دهنده ی مهربان است

نگران وسیلش نباشید

آخه

ان الحسین مصباح الهدی وصفینة النجاة

ولی ما بایدبخوایم تانجاتمون بدن.....

شایدالغوث باعث العجلی شوددرهمین ساعت.

والسلام

کمی بی ربط:خدامربیان واستادان خوب وبااخلاص وبامعرفت رو برامون حفظ کنه.

اجرشون باسیدالشهدا(ع)

+ نوشته شده در  جمعه ۱۳۹۲/۰۴/۲۸ساعت ۴:۰ ق.ظ  توسط .........  | 

بسم الله الرحمن الرحیم

سوال

چرابه محض شنیدن نام امام زمان(عج)ازجابلندمیشویم واحترام میگذاریم؟

جواب سوالتون درادامه ی مطلب میباشد


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۹۲/۰۴/۰۸ساعت ۱۱:۲۲ ق.ظ  توسط .........  | 

(بسم الله الرحمن الرحیم)

رسول خدا فرمود:

کسی که به نیت پدر ومادرش حج انجام دهد یا بدهکاری آنهارا به پردازد خداونداو رادر روز قیامت بانیکان بر میانگیزد.

+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۹۱/۰۷/۳۰ساعت ۸:۳۳ ب.ظ  توسط علی بهارمست  | 

(بسم الله الرحمن الرحیم)

پیام بر خدا (ص) فرمود :

هر فرزند نیکو کار ی که به مهربانی به پدر ومادرش نگاه کند در مقابل

هر نگاه ثوابیک حج کامل مقبول باو داده می شود سوال کردند حتی

اگر رو زی صد مر تبه به آنها نگاه کند ؟

 فرمود :آری خداوند بزرگ تر و پاکتر است .

+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۹۱/۰۷/۳۰ساعت ۸:۲۳ ب.ظ  توسط علی بهارمست  | 

بسم الله الرحمن الرحیم

امام صادق (ع)فرمود :

بر ترین کار ها عبارتست :

۱ـ نماز اول وقت .

۲ـنیکی به پدر ومادر .

۳.جهاد در راه خدا .

IMAGE634436665282614777.jpg

 

+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۹۱/۰۷/۳۰ساعت ۷:۵۹ ب.ظ  توسط علی بهارمست  | 

بسم الله الرحمن الرحیم

حدیث

امام صادق(ص) می فرماید:

دو رکعت نماز با بوی خوش گزارده شود

بهتراز هفتادرکعت نمازبا بوی ناخوش استClick for larger version

سعی کنید همیشه با بوی خوش سر نماز بروید.

+ نوشته شده در  جمعه ۱۳۹۱/۰۷/۲۸ساعت ۱۱:۱۸ ق.ظ  توسط سید محمد رضا نهضت  | 
  • امام صادق(ع) می فرمایند:

 

دستهایتان را قبل و بعد از غذا خوردن بشویید چرا که فقر را میبرد و بر عمر می افزاید

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۹۱/۰۷/۲۷ساعت ۷:۰ ب.ظ  توسط متین فروغی  | 

                               بسم الله الرحمن الرحیم

ثم استوی الی السماء وهی دخان

سپس به افرینش اسمان پرداخت در حالی که به صورت دود بود

زمین مادر دوم ماست.وقتی کاری انجام میدهیم ایا  به این فکر می کنیم که به نفع یا ضرر کره زمین است؟ زمین نعمت خداوند است که از ان به درستی باید استفاده کنیم دود خودرو ها گاز های گلخانه ای و....... باعث ازاد شدن دی اکسید کربن می شود و همین امر باعث گرم شدن زمین می شود. گرم شدن زمین یخ های قطب جنوب را ذوب می کند و کره زمین به یک کره ابی تبدیل می شود به طوری که قله اورست به زیر اب می رود .به جز این به وجود امدن باران اسیدی وسوراخ شدن لایه ازون می شود که باعث نابودی همه چیز می شود. این تازه بخشی از نابودی کره زمین به دست انسان است.اگر خداوند در روز قیامت از ما وبنده های دیگرش بپرسد که از نعمت های من چگونه استفاده کردید چه جوابی به خداوند بدهیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

 

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۹۱/۰۷/۲۷ساعت ۱۰:۱۷ ق.ظ  توسط محمدمهدی محمد صالحی  | 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

هوای همنشین ابدی تان

را داشته باشی

 

 


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۹۱/۰۷/۲۶ساعت ۹:۵۲ ب.ظ  توسط سجادرادفر  | 

نشانه ايمان

ایمان

 

 

 

 

 


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۹۱/۰۷/۲۵ساعت ۸:۲۹ ب.ظ  توسط سجادرادفر  | 

به نام خدای یکتا

عکس گل 

احادیث زیبا


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۹۱/۰۷/۲۴ساعت ۳:۴۳ ب.ظ  توسط متین فروغی  | 

بسمه تعالی

روزی غلامی گوسفندانش را به صحرا برد. گوسفندان در دشت سرگرم

چرا بودند که مسافری از راه رسید و با دیدن انبوه گوسفندان به سراغ ان غلام (چوبان)

رفت و گفت: ((از این همه گوسفندانت یکی را به من بده)).

غلام گفت: ((نه نمیتوانم این کار را بکنم هرگز)).

مسافر گفت:((یکی را به من بفروش)).

غلام گفت:(( گوسفندان از ان من نیست)).

مسافر گفت:((به صاحبش بگو که گرگ او را خورده)).

غلام گفت: (( به خدا چه بگویم))؟!

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۹۱/۰۷/۲۴ساعت ۳:۲۲ ب.ظ  توسط متین فروغی  | 

روزی زنی را نزد حجاج آوردند که قبیله او سرکشی کرده بود. حجاج به او گفت: ای زن! آیه ای مناسب بخوان تا تو را ببخشم. زن این جملات را خواند: «أِذَا جَاءَ نَصْرُاللَّهِ وَ الْفَتْحُ وَ رَأَیتَ النَّاسَ یخْرُجُونَ مِنْ دِینِ اللَّهِ اَفْوَاجاً.» حجاج گفت: وای بر تو! اشتباه گفتی؛ بلکه «یدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ» درست است. زن گفت: ای حجاج! «دَخَلُوا وَ اَنْتَ تُخْرِجُهُمْ؛ یعنی آنها داخل در دین خدا شدند و تو آنها را خارج می کنیقرآن

+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۹۱/۰۷/۲۳ساعت ۴:۴۴ ب.ظ  توسط سهیل کرد بچه  | 

بسم الله الرحمن الرحیم

*نگاه پدر

...سراسیمه درو باز کرد و لباس بیرونشو در آورد و یه نگاهی به آینه انداخت و یه سلام بلند به خودش کرد و رفت سمت دستشویی و یه وضوی سریع گرفت.

- حسین مگه تو مدرسه‌تون نماز جماعت ندارین؟!

آقای سماورچی اگه همه چی یادش می‌رفت، از نماز بچه‌هاش غافل نمی‌شد، فقط دنبال بهونه بود که یه جوری بچه‌ها رو محک بزنه و ببینه حال و فضای ذهنی شون چیه؟

- چرا آقا جون! اتفاقاً تو مدرسه نماز جماعتی داریم که نگو و نپرس ولی نمی‌دونم، چرا من با نماز جماعت مدرسه‌مون حال نمی‌کنم!

- حال نمی‌کنم یعنی چه پسر؟

- خب می‌دونی آقا جون! نمی‌دونم چرا معلمامون نمیان نماز؟! مدیرمون چند خط در میون می‌یاد!

مگه نماز جماعت مدرسه نیست! تازه امام جماعتمون هم یه جوری حمد و سوره رو می‌خونه که همش فکر و ذهنم مشغول طرز خوندن ایشونه!

- یعنی غلط می‌خونه!

- نه فکر نکنم اما یه جوریه آقا جون! شما نماز امام رو از تلویزیون دیدین، من می‌خوام کسی که امام جماعت می‌شه همون جوری صحیح و بی‌پیرایه و سریع نماز رو بخونه، حالا می‌شه اینقده سئوال پیچم نکنید؟! من برم نمازمو بخونم، می‌ترسم نهار بخورم و بخوابم، دیگه نمازم یادم بره!

- آقای سماورچی چیزای جدیدی دستگیرش شده بود. شدیداً تو فکره و چهرش نشون می‌ده که بدجوری دلش غصه داره.

خدایا! آخه چرا یه جوونی که این جوری عاشق نمازه باید فراری از برنامه‌های دینی مدرسه باشه! همین جوری که با خودش واگویه داره زیر چشمی، یه نگاهیم به نماز حسین داره.

- وای! این پسر چرا اینجوری رکوع و سجودش را انجام داد، آره حالا فهمیدم! اون بنده خدا تو مدرسه یه خورده نمازش رو طولانی می‌کنه، این آقا هم حوصله نداره و در میره و میاد خونه نمازشو می‌خونه، نه! پیش داوری خوب نیست، خب شاید واقعاً نمی‌دونه که اینجوری پاشو گذاشته روی گاز و می‌تازونه!

ادامه ی مطلبو حتما بخوانید....


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۹۱/۰۷/۲۳ساعت ۲:۶ ب.ظ  توسط .........  | 

 بسم الله الرحمن الرحیم

رسول اکرم(ص)می فرمایند:

بوی دخترم فاطمه،بوی گل سرخ است.

 

 

داستان حضرت فاطمه(س):

هوا روشن بود که پیغمبر اکرم (ص)به خانه ی فاطمه(س)رفت.امام علی (ع)و فاطمه(س)

هردو مشغول کاربودندودانه های عرق از صورتشان بیرون زده بود.

لبخند شیرینی بر کنج لب پیغمبر نشست.امام هیزم و آب را آماده ساخت و

سپس خانه را جارو کرد.

فاطمه (س)گندم و جو را آسیاب کرد و پس از خمیر کردن،نان پخت.

پیغمبر پرسید:(کدام یک از شما خسته ترید؟)

امام گفت:(فاطمه.)

فاطمه(س)لبخند زد و چهره اش گلگون شد.پیغمبر در کنار فاطمه(س)نشست

تا به او کمک کند.

                              پیام داستان:کمک کردن به یکدیگر.

+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۹۱/۰۷/۲۲ساعت ۷:۲۲ ب.ظ  توسط سید محمد رضا نهضت  | 

بسم الله الرحمن الرحیم

امام علی (ع) می فرمایند:

امانت داری روزی می آورد وخیانت درامانت  فقر

امام علی (ع) می فرمایند: 

شخص به ستوه آمده ورنجیده را امین مشمار  

+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۹۱/۰۷/۲۲ساعت ۵:۵۸ ب.ظ  توسط علی بهارمست  | 

بسم الله الرحمن الرحیم

رسول اکرم (ص)می فرمایند:

امت من تاهنگامیکه یک دیگر رادوست بدارند

به یک دیگرهدیه دهند وامانت داری کنند

درخیروخوبی خواهند بود

با نظرات خود مارا همراهی کنید

+ نوشته شده در  جمعه ۱۳۹۱/۰۷/۲۱ساعت ۱:۱۳ ب.ظ  توسط علی بهارمست  | 

پیامبر اكرم(ص‌) درباره ي احترام به پدر و مادر

مي فرمايند:

 

         پیامبر اكرم(ص‌) به‌ امیرالمومنین(ع‌) فرمودند: «لعن‌ الله‌ والدین‌ حملا ولد هما علی‌ عقوقها». خدا لعنت‌ كند پدر و مادری‌ كه‌ آنچنان‌ رفتار كنند كه‌ فرزندانشان‌ را به‌ قطع‌ رابطه‌ مجبور سازند.
        اگر آن‌ دو مردند بر سر مزارشان‌ برو، به‌ ادب‌ بنشین‌ و قرآن‌ تلاوت‌ كن‌ تا از تو شادمان‌ شوند و برایت‌ دعا كنند. دعای‌ پدر و مادر چه‌ در زمان‌ حیاتشان‌ چه‌ بعد از فوت‌، چه‌ دعا به‌ نفع‌ فرزند باشد و چه‌ به‌ ضرر آنها باشد (نفرین‌)، سریع‌ مستجاب‌ می‌شود.


 


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۹۱/۰۷/۱۵ساعت ۶:۳۴ ب.ظ  توسط سجادرادفر  | 

 

احسان و نيكي به والدين

 

  1. به چند دليل بايد به والدين احترام گذاشت :

    1-لزوم سپاس گزاري از والدين:

    انسان هميشه تحت تأثير احسان و نيكي ديگران قرار دارد. اگر كسي به ما يك دسته گل هديه بدهد يا باخوش‏رويي به ما سلام كند يا در انجام كاري به ما كمك كند، بي‏اختيار خوشحال مي‏شويم و دوست داريم نيكي او راحتي در حد تشكر زباني جبران كنيم. به ويژه اگر او هيچ چشم‏داشتي نداشته باشد و محبتش را رايگان دراختيار ما بگذارد.

    بالعكس ما انسان‏ها از كسي كه خودخواه و متكبر است و در مقابل خوبي‏ها و محبت‏هاي ديگران بي‏تفاوت است بدمان مي‏آيد.اگر كسي جواب سلام ما را ندهد به شدت عصباني مي‏شويم.

    علتش اين است كه روحيه تشكر و قدرداني در سرشت ما قرار دارد. در عالم هستي بعد از خدا هيچ كس با محبت ‏تر و نيكوكارتر از پدر ومادر نيست. حتي اگرپدر يا مادر نشده باشيم مي‏توانيم با كمي تأمل در رفتار پدر و مادرها به راحتي اين مطلب را درك كنيم.

    والدين، به ويژه مادران گاهي تمام خوشي‏ها و لذت‏هاي خود را رها مي‏كنند و براي آسايش فرزندشان هزينه مي‏كنند. بارها ديده‏ايم كه مادران نخوابيده‏اند تا فرزندشان را بخوابانند،نخورده‏اند تافرزندشان را سير كنند. در بسياري از خطرات خود را سپر بلاي فرزند قرار داده‏اند. عاطفه مادر به فرزند حتي درحيوانات ديده مي‏شود، اما هرگز به اندازه انسان نيست.


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۹۱/۰۷/۱۵ساعت ۶:۲۷ ب.ظ  توسط سجادرادفر  | 

ادامه مطلب
+ نوشته شده در  جمعه ۱۳۹۱/۰۲/۲۹ساعت ۱۰:۵۶ ق.ظ  توسط کربلایی  | 

بسم الله الرحمن الرحیم

صداقت و راستی از خصوصیات عالی اخلاق انسانی است که در آموزه های اسلامی از زمینه های اساسی ارجمندی و نیک بختی انسان شناخته شده است. پیشوای صادقان و مولای متقیّان، صداقت را ارجمندترین و والاترین صفت،(2) معرّفی کرده و از راستگویی به عنوان اساس هر نوع اصلاحِ فردی و اجتماعی نام برده است:

اَلصِّدْقُ صَلاحُ کُلِّ شَیْ ءٍ.(3)

در مقابل، کذب و دروغگویی را ریشه همه فسادها و سرچشمه همه تباهی ها دانسته است:

اَلْکِذْبُ فَسادُ کُلِّ شَیْ ءٍ.(4)

بنابراین اگر همه فعالیت ها و اقدامات انسان بر صدق و راستی بنا نهاده شود و از هرگونه ناراستی پیراسته باشد، زمینه های نیک بختی و گران قدری برای او فراهم می گردد؛ چنان که گشوده شدن دریچه های سعادت و بهروزی به سوی جامعه بشری، جز با استوار کردن پایه صداقت میّسر نمی شود. به همین جهت حق تعالی مؤمنان را در کنار فراخوانی به تقوا، به همراهی با صادقان نیز فرمان می دهد:

یا اَیّها الَّذینَ آمَنوا اِتَّقوا اللّهَ وَ کُونُوا مَعَ الْصّادِقِینَ.(5)

مقصود از صادقان در این آیه شریفه کسانی اند که در اندیشه و پندار و گفتار و کردار و در نهان و آشکارِ وجودشان ذره ای دروغ و ناراستی راه ندارد و وجودشان سراسر صدق و راستی است.

امام علی(ع)؛ حقیقتِ صدق و پیشوای راستی

در اهمیت عنصر صدق و راستی همین بس که راز عروج پیشوای سالکان کوی مجد و کرامت انسانی و عامل صعود راهنمای دیار عزّت و سربلندی به بالاترین قله های عظمت و ارجمندی را در همین عنصر باید جست.

قندوزی در ینابیع المودّه می گوید: روزی سلمان فارسی به حضرت رسول اکرم(ص) عرض کرد آیا آیه «یا اَیّها الَّذینَ آمَنوا اتّقُوا اللّه و کُونوا مَعَ الصّادقینَ» مربوط به همه است یا مخصوص عده ای است.پیامبر(ص) پاسخ داد:

امر و دستور آیه متوجه همه مؤمنان است؛ اما مقصود از صادقان تنها برادرم علی(ع) و اوصیای من پس از او تا روز قیامت می باشند.(6)

(7)

وَکُونُوا مَعَ الْصادِقِینَ» یعنی با علی بن ابیطالب(ع) باشید.(8)

کلید طلایی

صداقت و راستگویی کلید طلایی گنج مقصود است که در دارالملک ایمان نهفته است و کسی بی آن، نه ره به سوی سرای ایمان می برد و نه به گنج پربهای دیانت و شریعت دست می یابد. پیشوای راستان، از راستی به عنوان پایه دین و ستون ایمان یاد می کند و می فرماید:

اَلصِّدْقُ عِمادُ الاِسْلامِ وَ دَعامَةُ الایمانِ .(9)

چنان که خیمه بی عمود و سقف بی ستون فروریخته و غیرقابل استفاده است، انسانِ بی بهره از صداقت در دارالامن ایمان و در پناهگاه اسلام جایی و قراری ندارد و از سرای سلامت اسلام و امن ایمان بیرون است، و از نظر حیات دینی و روح ایمانی، مرده ای بیش نیست؛ چراکه ایمان تهی از صداقت، و اسلام منهای راستی در کلام امام علی(ع) بسان پیکر بی سر(10) است.

اَلْصِدْقُ نِجاةٌ وَ کَرَامَةٌ.(11)

صداقت؛ راز عظمت علی(ع)

امام صادق(ع) به عبداللّه بن ابی یعفور فرمود:

... نظر کن به جهتی که علی(ع) نزد پیامبر اکرم(ص) از آن موقعیت ویژه و جایگاه عظیم برخوردار گردید و به آن جهت پای بند باش! پس تحقیقا علی(ع) به سبب راستگویی و امانت داری نزد پیامبر(ص) به آن مقام والا دست یافت.(12)

... وَ اِنَ اللّهَ اَعْطَی مُوسَی الْعَصَاءَ، وَ اِبْرَاهِیمَ بَرْدَ النّارِ، وَ عِیسَی اَلْکَلَمَاتِ یُحیِی بِهَا الْمَوتَی وَ اَعْطانَی هَذَا عَلیّا وَلِکُلّ نَبیٍّ آیةٌ وَهَذَا آیَةُ رَبِّی..

ادامه ی مطلب فراموش نشود...

 


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۹۱/۰۲/۲۷ساعت ۱۲:۲۴ ق.ظ  توسط .........  | 

بسم الله الرحمن الرحیم

تنها بازمانده یک کشتی شکسته به جزیره کوچک خالی از سکنه افتاد. او با دلی لرزان دعا کرد که خدا نجاتش دهد و اگر چه روزها افق را به دنبال یاری رسانی از نظر می گذارند، اما کسی نمی آمد.

سرانجام خسته و از پا افتاده موفق شد از تخته پاره ها کلبه ای بسازد تا خود را از عوامل زیان بار محافظت کند و داراییهای اندکش را در آن نگه دارد.

اما روزی که برای جستجوی غذا بیرون رفته بود، به هنگام برگشتن دید که کلبه اش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان می رود. متاسفانه بدترین اتفاق ممکن افتاده و همه جیز از دست رفته بود.

از شدت خشم و اندوه درجا خشک اش زد فریاد زد: خدایا چطور راضی شدی با من چنین کاری کنی؟”

صبح روز بعد با صدای بوق کشتی ای که به ساحل نزدیک می شد از خواب پرید. کشتی ای آمده بود تا نجاتش دهد. مرد خسته، از نجات دهندگانش پرسید: شما از کجا فهمیدید که من اینجا هستم؟ آنها جواب دادند: ما متوجه علائمی که با دود می دادی شدیم.

 

وقتی که اوضاع خراب می شود، ناامید شدن آسان است. ولی ما نباید دلمان را ببازیم چون حتی در میان درد و رنج دست خدا در کار زندگی مان است.

پس به یاد داشته باش، در زندگی اگر کلبه ات سوخت و خاکستر شد، ممکن است دودهای برخاسته از آن علائمی باشد که عظمت و بزرگی خداوند را به کمک می خواند.

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۹۱/۰۲/۱۱ساعت ۳:۱۳ ب.ظ  توسط .........  | 

بسم الله الرحمن الرحیم

امام علی (ع) از مردانی است که هم جاذبه دارد و هم دافعه، و جاذبه و دافعه او سخت نیرومند است. شاید در تمام قرون و اعصار، جاذبه و دافعه‏ای به‏ نیرومندی جاذبه و دافعه علی پیدا نکنیم. دوستانی دارد عجیب، تاریخی، فداکار، با گذشت، از عشق او همچون شعله‏هائی از خرمنی آتش سوزان و پر فروغ‏اند، جان دادن در راه او را آرمان و افتخار می‏شمارند و در دوستی‏ او همه چیز را فراموش کرده‏اند. از مرگ علی سالیان بلکه قرونی گذشت‏ اما این جاذبه همچنان پرتو می‏افکند و چشمها را به سوی خویش خیره می‏سازد. در دوران زندگیش عناصر شریف و نجیب، خدا پرستانی فداکار و بی‏طمع، مردمی با گذشت و مهربان، عادل و خدمتگزار خلق گرد محور وجودش چرخیدند که هر کدام تاریخچه‏ای آموزنده دارند و پس از مرگش در دوران خلافت‏ معاویه و امویان جمعیتهای زیادی به جرم دوستی او در سختترین شکنجه‏ها قرار گرفتند اما قدمی را در دوستی و عشق علی کوتاه نیامدند و تا پای جان‏ ایستادند.

سایر شخصیتهای جهان با مرگشان همه چیزها می‏میرد و با جسمشان در زیر خاکها پنهان می‏گردد اما مردان حقیقت خود می‏میرند ولی مکتب و عشقها که بر می‏انگیزند با گذشت قرون تابنده تر می‏گردد. ما در تاریخ می‏خوانیم که سالها بلکه قرنها پس از مرگ علی افرادی با جان از ناوک دشمنانش استقبال می‏کنند. از جمله مجذوبین و شیفتگان علی، میثم تمار را می‏بینیم که بیست سال‏ پس از شهادت مولی بر سر چوبه دار از علی و فضائل و سجایای انسانی او سخن می‏گوید. در آن ایامی که سرتاسر مملکت اسلامی در خفقان فرو رفته، تمام آزادیها کشته شده و نفسها در سینه زندانی شده است و سکوتی مرگبار همچون غبار مرگ بر چهره‏ها نشسته است، او از بالای دار فریاد بر می‏آورد که بیائید از علی برایتان بگویم. مردم از اطراف برای شنیدن سخنان میثم‏ هجوم آوردند. حکومت قداره‏بند اموی که منافع خود را در خطر می‏بیند دستور می‏دهد که بر دهانش لجام زدند و پس از چند روزی هم به حیاتش خاتمه‏ دادند.

تاریخ از این قبیل شیفتگان برای علی بسیار سراغ دارد. این جذبه‏ها اختصاصی به عصری دون عصری ندارد. در تمام اعصار جلوه‏هائی‏ از آن جذبه‏های نیرومند می‏بینیم که سخت کارگر افتاده است. مردی است به نام ابن سکیت. از علما و بزرگان ادب عربی است و هنوز هم در ردیف صاحبنظران زبان عرب مانند سیبویه و دیگران نامش برده می‏شود. این مرد در دوران خلافت متوکل عباسی می‏زیسته - در حدود دویست سال بعد از شهادت علی - در دستگاه متوکل متهم بود که شیعه است اما چون بسیار فاضل و برجسته بود متوکل او را به عنوان معلم فرزندانش انتخاب کرد . یک روز که بچه‏های متوکل به‏ حضورش آمدند و ابن سکیت هم حاضر بود و ظاهرا در آن روز امتحانی هم از آنها به عمل آمده بود و خوب از عهده برآمده بودند متوکل ضمن اظهار رضایت از ابن سکیت و شاید به خاطر سابقه ذهنی که از او داشت که‏ شنیده بود تمایل به تشیع دارد، از ابن سکیت پرسید این دوتا (دو فرزندش) پیش تو محبوبترند یا حسن و حسین فرزندان علی؟ ابن سکیت از این جمله و از این مقایسه سخت برآشفت. خونش به جوش‏ آمد. با خود گفت کار این مرد مغرور به جائی رسیده است که فرزندان خود را با حسن و حسین مقایسه می‏کند! این تقصیر من است که تعلیم آنها را بر عهده گرفته‏ام. در جواب متوکل گفت: به خدا قسم قنبر غلام علی به مراتب از این دوتا و از پدرشان نزد من‏ محبوتر است. متوکل فی المجلس دستور داد زبان ابن سکیت را از پشت گردنش درآورند.

تاریخ افراد سر از پا نشناخته زیادی را می‏شناسد که بی‏اختیار جان خود را در راه مهر علی فدا کرده‏اند. این جاذبه را در کجا می‏توان یافت؟ گمان‏ نمی‏رود در جهان نظیری داشته باشد. علی به همین شدت دشمنان سرسخت دارد، دشمنانی که از نام او به خود می‏ پیچیدند. علی از صورت یک فرد بیرون است و به صورت یک مکتب موجود است، و به همین جهت گروهی را به سوی خود می‏کشد و گروهی را از خود طرد می‏نماید. آری علی شخصیت دو نیروئی‏ است.

+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۹۱/۰۲/۰۹ساعت ۱۲:۶ ق.ظ  توسط .........  | 

بسم الله الرحمن الرحیم

در کتاب‌ «بشارة‌ المصطفی‌» روایت‌ کرده‌ است‌ که‌: او میگوید:
چون‌ بر پیامبر اکرم صلی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلم‌ آیة‌: إِنآ أَعْطَیْنَـ'کَ الْکَوْثَرَ نازل‌ شد، امام علی علیه السلام‌ علیه‌ السلام‌ پرسیدند: ای‌ رسول‌ خدا! این‌ کوثر چیست‌؟
حضرت‌ فرمود: نهری‌ است‌ که‌ خداوند به‌ جهت‌ بزرگداشت‌ و گرامیداشت‌ من‌، به‌ من‌ عنایت‌ کرده‌ است‌.
أمیرالمؤمنین‌ گفتند: این‌ نهر، نهر شریفی‌ است‌! صفات‌ و خصوصیات‌ آن‌ را برای‌ ما بیان‌ کنید!
حضرت‌ فرمود: آری‌ ای‌ علی! کوثر نهری‌ است‌ که‌ از زیر عرش‌خدا جاری‌ است‌. آبش‌ از شیر سفیدتر، و از عسل‌ شیرین‌تر، و از کره‌ نرم‌تر. و ریگ‌های‌ درونش‌ از زبرجد و یاقوت‌ و مرجان‌ است‌، و علَف‌های‌ اطراف‌ آن‌ از زعفران‌ است‌، و خاکش‌ از مشک‌ خوشبو است‌، پایه‌هایش‌ در زیر عرش‌ خداوند عزوجل است‌.
و در این‌ حال‌ رسول‌ خدا صلی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلم‌ دست‌ خود را به‌ پهلوی‌ أمیرالمؤمنین‌ علیه‌ السلام‌ زدند و فرمودند: ای‌ علی! این‌ نهر از برای‌ من‌ است‌! و از برای‌ تو است‌! و از برای‌ محبان‌ تو که‌ بعد از من‌ می‌آیند.

و در «عیون‌ أخبار الرضا» و «أمالی‌» مرحوم‌ صدوق‌، از پدرش‌، از أمیرالمؤمنین‌ علیهم‌ السلام‌ روایت‌ کرده‌ است‌ که‌:
قَالَ رَسُولُ اللَهِ صَلی‌ اللَهُ عَلَیْهِ وَءَالِهِ وَسَلمَ: مَنْ لَمْ یُؤْمِنْ بِحَوْضِی‌ فَلاَ أَوْرَدَهُ اللَهُ حَوْضِی‌.
«رسول‌ الله‌ فرمودند: کسی‌ که‌ به‌ حوض‌ من‌ ایمان‌ نیاورد، خداوند وی‌ را در حوض‌ من‌ وارد نمی‌کند.»

و در «أمالی‌» مرحوم‌ صدوق‌، از امام رضا علیه السلام‌ از پدرانش‌ علیهم‌ السلام‌ آورده‌ است‌ که‌ رسول‌ خدا صلی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلم‌ فرمودند:
یَا عَلِی! أَنْتَ أَخِی‌ وَ وَزِیرِی‌ وَ صَاحِبُ لِوَآئِی‌ فِی‌ الدنْیَا وَا لاْ خِرَةِ! وَ أَنْتَ صَاحِبُ حَوْضِی‌! مَنْ أَحَبکَ أَحَبنِی‌، وَ مَنْ أَبْغَضَکَ أَبْغَضَنِی‌!
«ای‌ علی! تو برادر من‌ هستی‌، و وزیر من‌ هستی‌، و دارندة‌ لواء من‌ در دنیا و آخرت‌ هستی‌! و تو صاحب‌ حوض‌ من‌ هستی‌! کسی‌ که‌ تو را دوست‌ دارد مرا دوست‌ داشته‌ است‌، و کسی‌ که‌ تو را دشمن‌ دارد مرا دشمن‌ داشته‌ است‌!»
و نیز در «أمالی‌» صدوق‌ از حضرت‌ صادق‌، از پدرانش‌ علیهم‌ السلام‌ روایت‌ کرده‌ است‌ که‌:
«رسول‌ خدا صلی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلم‌ فرمودند: هر کس‌ بخواهد از هول‌ و وحشت‌ قیامت‌ رهائی‌ یابد، باید ولایت‌ ولی مرا برعهده‌ گیرد، و باید از وصی من‌ و خلیفة‌ من‌ پس‌ از من‌: علی بن‌ أبی‌طالب‌ پیروی‌ کند؛ چون‌ او صاحب‌ حوض‌ من‌ است‌، دشمنان‌ خود را از آن‌ حوض‌ دور میکند، و دوستان‌ خود را از آن‌ حوض‌ می‌آشاماند.
و کسی‌ که‌ از آن‌ حوض‌ آب‌ نخورد دائماً تشنه‌ کام‌ است‌ و أبداً سیراب‌ نخواهد شد؛ و کسی‌ که‌ از آن‌ یک‌ بار بنوشد، هیچگاه‌ بدبخت‌ نخواهد شد و هیچگاه‌ تشنه‌ نخواهد شد.»

در مقدمة‌ «تفسیر علی بن‌ إبراهیم‌» آورده‌ است‌ که‌:
«رسول‌ خدا صلی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلم‌ در حجة‌ الوداع‌، در مسجد خیف‌، ضمن‌ خطبه‌ای‌ که‌ ایراد نمودند گفتند:
من‌ برای‌ یافتن‌ آب‌ زودتر و جلوتر از شما می‌روم‌، و شما بعداً بر من‌ کنار حوض‌ وارد می‌شوید؛ حوضی‌ که‌ عرضش‌ به‌ اندازة‌ وسعت‌ بُصْری‌ تا صَنْعاء است‌! در آن‌ حوض‌ به‌ قدری‌ قدَح‌ و کاسه‌ از نقره‌ موجود است‌ که‌ به‌ عدد ستارگان‌ است‌.
آگاه‌ باشید! من‌ حقاً در آنجا از شما دربارة‌ ثقلین‌ پرسش‌ میکنم‌!
گفتند: ای‌ پیغمبر خدا! ثَقَلَین‌ چیست‌؟!
فرمود: کتاب‌ خدا ثَقَل‌ أکبر است‌ که‌ یک‌ طرف‌ آن‌ به‌ دست‌ خدا، و طرف‌ دیگر آن‌ در دست‌ شماست‌! و باید شما به‌ آن‌ متمسک‌ باشید، که‌ در آن‌ صورت‌ هیچگاه‌ گمراه‌ نخواهید شد و هیچگاه‌ به‌ لغزش‌ نخواهید افتاد! و ثَقَل‌ أصغر، عترت‌ و أهل‌ بیت‌ من‌ است‌.
بدرستیکه‌ خداوند لطیف‌ و خبیر مرا آگاه‌ کرده‌ است‌ که‌ این‌ دو ثَقَل‌، از هم‌ جدا نمی‌شوند، تا زمانی‌ که‌ هر دو با هم‌ بر من‌ کنار حوض‌ کوثر وارد شوند.
آنگاه‌ رسول‌ خدا، دو انگشت‌ سبابة‌ خود را از دو دست‌، پهلوی‌ هم‌ گذارده‌ و گفتند: این‌ دو ثَقَل‌ (کتاب‌ خدا و أهل‌ بیت‌ من‌) مانند این‌ دو انگشت‌ به‌ اندازه‌ و به‌ قدر هم‌ هستند؛ و در این‌ حال‌ انگشت‌ سبابه‌ و انگشت‌ وسطی‌ از یک‌ دست‌ را نشان‌ دادند و گفتند: من‌ نمی‌گویم‌ که‌ مانند این‌ دو انگشت‌ هستند، که‌ یکی‌ بر دیگری‌ فزون‌تر باشد.»

+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۹۱/۰۱/۲۹ساعت ۱:۳۴ ق.ظ  توسط .........  | 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بشر باید در ناحیه وجود خودش، در ناحیه روح خودش آزاد بشود تا بتواند به دیگران آزادی بدهد. لهذا آزاد مرد واقعی جهان کیست؟ علی بن ابی طالب یا افرادی که از طراز امام علی علیه السلام و یا تربیت شده دبستان او باشند، چون اینها افرادی هستند که در درجه اول از اسارت نفس خودشان نجات پیدا کرده اند. علی (ع) می فرماید: «أقنع من نفسی بان یقال هذا امیرالمؤمنین - و کیف اظلم احدا لنفس یسرع الی البلی قفولها و یطول فی الثری حلولها؛ آیا خود را به این دلخوش دارم که گویند این امیرمومنان است- و چگونه بر کسی ستم کنم به خاطر نفسی که شتابان رو به پوسیدن می رود، و روزگاری دراز در زیر خاک می ماند؟» (نامه 45 و خطبه 224 نهج البلاغه).

 آنکس می تواند واقعا آزاد و آزادیبخش باشد که همیشه مانند علی است و یا لااقل پیرو اوست، از نفس خودش حساب بکشد، از روح خودش حساب بکشد. تنها در محراب عبادت دست به محاسن شریفش بگیرد و بگوید: «(یا دنیا) غری غیری؛ ای دنیا، دیگری را بفریب» (نهج البلاغه، حکمت 77)، ای زرد و سفید دنیا، ای طلا و نقره دنیا برو غیر علی را فریب بده، من تو را سه طلاقه کرده ام.

آنکسی واقعا و نه از روی نفاق و دو رویی برای حقوق و آزادی مردم احترام قائل است که در دلش ، در ضمیرش، در وجدانش یک ندای آسمانی است و او را دعوت می کند. آنوقت شما می بینید که یک همچون کسی که آن تقوا را دارد، آن معنویت را دارد، آن خدا ترسی را دارد، وقتی که حاکم بر مردم می شود و مردم محکوم او هستند، چیزی را که احساس نمی کند همین حاکم و محکومی است. مردم روی سوابق ذهنی خودشان می خواهند از او حریم بگیرند می گوید حریم نگیرید، با من باشید. وقتی که برای جنگ صفین می رفت یا از آن بر می گشت به شهر انبار که الان یکی از شهرهای عراق است و از شهرهای قدیم ایران بوده است رسید. ایرانیان آنجا بودند، عده ای از کد خداها، دهدارها، بزرگان به استقبال خلیفه آمده بودند. به خیال خودشان علی (ع) را جانشین سلاطین ساسانی می دانستند. وقتی که به ایشان رسیدند، در جلوی مرکب امام شروع کردند به دویدن. علی (ع) صدایشان کرد، فرمود: چرا این کار را می کنید؟ گفتند: آقا! این یک احترامی است که ما به بزرگان خودمان، به سلاطین خودمان می گذاریم. امام (ع) فرمود، نه این کار را نکنید! این کار شما را پست و ذلیل می کند، شما را خوار می کند، چرا خودتان را در مقابل من که خلیفه تان هستم خوار و ذلیل می کنید؟ من هم مانند یکی از شما هستم، تازه شما با این کارتان به من خوبی نکردید، بلکه بدی کردید، با این کارتان ممکن است یکوقت خدای ناکرده غروری در من پیدا شود و واقعا خودم را برتر از شما حساب کنم.

این را می گویند یک آزاد مرد، کسی که آزادی معنوی دارد، کسی که ندای قرآن را پذیرفته است، «الانعبد الاالله» جز خدا هیچ چیزی را، هیچ کسی را، هیچ قدرتی را، هیچ نیروئی را پرستش نکنیم، نه انسانی را، نه سنگی را، نه حجری را، نه مدری را، نه آسمان را، نه زمین را، نه هوای نفس را، نه خشم را، نه شهوت را، نه حرص و آزا را و نه جناه طلبی را، فقط خدا را بپرستیم. آنوقت او می تواند آزادی معنوی بدهد.

طهور

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۹۱/۰۱/۲۱ساعت ۱۲:۴۷ ق.ظ  توسط .........  | 

بسم الله الرحمن الرحیم

باسلام

بابودن فضاهای آلوده به گناه جامعه ی مجازی اینترنتی ومحیط بداجتماعی وبرداشت های غلط از روابط جنسی وبرای جلوگیری ازرواج فرهنگ اشتباه وآلوده ی غربگرایانه این مطلبروبرای شمادوستان برای اولین باردروبلاگم قراردادم که همه باهم طبق قوانین اثبات شده ی اسلامی پیش بریم ودرنتیجه  طرزفکرغلط خودمان را درموردمسایل روابط جنسی درست کنیم وزندگی خودمان راتباه نکنیم تا به آینده ی شیرینی دست پیداکنیم.موارد ذکرشده همه زنجیروارآورده شده است

این مطلب باید تمامش باهم خوانده شودچون اثبات های مختلف آورده شده است که درآخرنتیجه گیری میشود.

کاوشها و کشفیات روانی در یک قرن اخیر ثابت کرد که سرکوبی غرائز و تمایلات و بالاخص غریزه جنسی، مضرات و ناراحتیهای فراوانی به بار می آورد، معلوم شد اصلی که مورد قبول شاید اکثریت مفکرین قدیم بود که هر اندازه غرائز و تمایلات طبیعی ضعیف تر نگهداشته شوند میدان برای غرائز و نیروهای عالیتر مخصوصا قوه عاقله بازتر و بی مانع تر می شود اساسی ندارد، غرائز سرکوب شده و ارضاء نشده، پنهان از شعور ظاهر، جریاناتی را طی می کنند که چه از نظر فردی و چه از نظر اجتماعی فوق العاده برای بشر گران تمام می شود و برای اینکه تمایلات و غرائز طبیعی بهتر تحت حکومت عقل واقع شوند و آثار تخریبی به بار نیاورند باید تا حد امکان از سرکوب شدن و زخم خوردگی و ارضاء نشدن آنها جلوگیری کرد.
روانشناسان ریشه بسیاری از عوارض ناراحت کننده عصبی و بیماریهای روانی و اجتماعی را احساس محرومیت، خصوصا در زمینه امور جنسی تشخیص دادند، ثابت کردند که محرومیتها مبدأ تشکیل عقده ها، و عقده ها احیانا بصورت صفات خطرناک مانند میل به ظلم و جنایت، کبر، حسادت، انزوا و گوشه گیری، بدبینی و غیره تجلی می کند.

هر چند کم و بیش در حکمت هائی که از گذشتگان به یادگار مانده و بالاخص در آثار اسلامی نشانه های زیادی از توجه به این حقیقت دیده می شود، و عملاً بسیاری از معلمان و مربیان اخلاق از آن استفاده می کرده اند اما به طور مسلم اثبات علمی این حقیقت و کشف قوانین مربوط به آن از موفقیتهای علمی قرن اخیر است. متأسفانه پیچیدگی و چند جانبه بودن مسائل روانی از یک طرف، ارتباط موضوع و تمایلات بشر که خواه ناخواه در کور کردن بصیرت تأثیر دارد از طرف دیگر، نگذاشت آن استفاده ای که باید بشود صورت گیرد، بلکه خود این اصل، بهانه و وسیله ای شد در جهت مخالفت، یعنی برای اینکه موجبات سرکوب شدن غرائز و پیدایش آثار خطرناک روانی و اجتماعی ناشی از آن خصوصاً در زمینه امور جنسی بیشتر فراهم گردد، بر عقده ها و تیرگیهای روانی افزوده گردد. آمار بیماریهای روانی، جنونها، خودکشیها، جنایتها، دلهره ها و اضطرابها، یأسها و بدبینی ها، حسادتها و کینه ها به صورت وحشتناکی بالا رود، چرا؟ برای اینکه سرکوب نکردن غرائز به معنی آزاد گذاشتن میلها، و آزاد گذاشتن میلها به معنی رفع تمام قیود و حدود و مقررات تفسیر شد.

پس از آنکه قرنها علیه شهوت پرستی به عنوان امری منافی اخلاق و عامل بر هم زدن آرامش روحی و مخل به نظم اجتماعی و به عنوان نوعی انحراف و بیماری، توصیه و تبلیغ شده بود، یکباره ورق برگشت و صفحه عوض شد. جلوگیری از شهوات و پابند بودن به عفت و تقوا و تحمل قیود و حدود اخلاقی و اجتماعی، عامل بر هم زدن آرامش روحی و مخل به نظم اجتماعی و از همه بالاتر امری ضد اخلاق و تهذیب نفس معرفی شد. فریادها بلند شد، محدودیتها را بردارید تا ریشه مردم آزاری و کینه ها و عداوتها کنده شود، عفت را از میان بردارید، تا دلها آرام بگیرد و نظم اجتماعی برقرار گردد، آزادی مطلق اعلام کنید تا بیماریهای روانی رخت بربندد.
بدیهی است این چنین فرضیه به ظاهر شیرین و دلپذیری، به عنوان اصلاح مفاسد اخلاقی و اجتماعی، طرفداران زیادی خصوصاً در میان جوانان مجرد پیدا می کند. متأسفانه نتیجه معکوس بخشید، بدبختی بر بدبختیهای پیشین افزود، تا آنجا که بعضی از پیش قدمان آزادی جنسی که تیزهوشتر بودند سخن خود را به صورت تفسیر و تأویل پس گرفتند، گفتند از حدود مقررات اجتماعی چاره ای نیست غریزه را از تمتعات جنسی نمی توان بطور کامل ارضاء و اشباع کرد، باید ذهن را متوجه مسائل عالی هنری و فکری کرد و غریزه را بطور مستقیم بسوی این امور هدایت نمود، فروید یکی از این افراد است.

امروز پدیده های اجتماعی خاصی و به عبارت دیگر مشکلات اجتماعی مخصوصی پیدا شده که افکار علماء اجتماع را به خود مشغول داشته است. در جامعه امروز جوانان بطور محسوسی از ازدواج شانه خالی می کنند، حاملگی و زائیدن و بچه بزرگ کردن بصورت امر منفوری برای زنان در آمده است. زنان به اداره امر خانه کمتر علاقه نشان می دهند، ازدواجهائی که نمونه وحدت روح است جز در میان طبقاتی که به مقررات اخلاق کهن پایبندند کمتر دیده می شود، جنگ اعصاب بیش از پیش رو به افزایش است بالاخره آشفتگی روحی عجیبی محسوس و مشهود است.
گروهی می خواهند این عوارض را لازمه قهری انقلاب صنعتی جدید بدانند و راه برگشت را بدین وسیله ببندند، در صورتیکه اینها ربط زیادی به زندگی صنعتی و از میان رفتن زندگی کشاورزی ندارد. این عوارض ناشی از یک نوع به اصطلاح انقلاب فکری است و افراد خاصی هستند که مسئولیت عمده این بدبختی بشریت را دارند.

طرفداران سیستم اخلاقی مبنی بر آزادی های جنسی از آن جهت به اصل آزادی که تکیه گاه و اساس اصلی حقوق فردی بشمار رفته، تکیه کرده اند که به گمان آنها این سلسله مسائل فاقد جنبه اجتماعی می باشد زیرا به عقیده آنها آزادی جنسی یک فرد به حقوق دیگران ضربه نمی زند، فقط آنجا که پای فرزند و اطمینان پدری و فرزندی به میان می آید، حق شوهر پیدا می شود و لازم می گردد که زن از باردار شدن از غیر شوهر قانونی خود، خودداری کند، و تا زمانی که وسائل ضد آبستنی در کار نبود لازم بود برای صیانت این حق مرد، زن عفاف و تقوا را رعایت کند تا نسبت به شوهر خود وفادار بماند فعلا با وسائل موجود چنین ضرورتی در کار نیست. سیستم فرنگی به پسر اجازه می دهد که تا زمانی که زن نگرفته روابط جنسی اش آزاد باشد و به دختر هم اجازه می دهد تا شوهر نکرده روابط جنسی اش آزاد باشد.
نتیجه این است که برای یک پسر، ازدواج محدودیت است و برای یک دختر هم ازدواج محدودیت است. قبل از ازدواج، آزادی داشته با هر کسی (رابطه داشته باشد)، حال که می خواهد ازدواج کند به یک نفر محدود می شود. این است که یک پسر وقتی زنی را می خواهد بگیرد، می گوید: من از امروز یک زندانبان برای خودم درست کردم. یک دختر هم شوهرش برایش زندانبان می شود، یعنی از آزادی به محدودیت می آیند. ازدواج در سیستم فرنگی یعنی آزاد را محدود کردن، از آزادی به محدودیت آمدن، و ازدواج در سیستم اسلامی یعنی از محدودیت به آزادی آمدن.

ازدواجی که پایه و خاصیت روانی اش از محدودیت به آزادی آمدن است به دنبال خود استحکام می آورد و آن که پایه اش از آزادی به محدودیت آمدن است اولاً خودش استحکام ندارد، یعنی زود منجر به طلاق می شود، و ثانیاً آن پسری که به تعبیر خود فرنگیها دهها و گاهی صدها دختر را تجربه کرده و آن دختری که دهها و صدها پسر را تجربه کرده است مگر حالا با یکی پابند می شود؟ مگر می شود پابندش کرد؟
این است که در اسلام علت اینکه زنا تحریم شده است فقط این نیست که این، حق آن مرد است و آن، حق این زن، پس مردی که ازدواج نکرده تعهدی در مقابل زنی ندارد و زنی هم که ازدواج نکرده تعهدی در مقابل مردی ندارد پس هیچ مانعی برای این کار نیست، یک مردی که تا آخر عمرش نمی خواهد ازدواج کند او مطلق العنان باشد و یک زنی هم که تا آخر عمرش نمی خواهد ازدواج کند او هم مطلق العنان باشد.

اسلام می گوید ابداً چنین چیزی نیست، یا باید محرومیت را به صورت مطلق قبول کنی، یا ازدواج را بپذیری و به تعهدها و مسؤولیتهای ازدواج پایبند شوی. آزادی در مسائل جنسی سبب شعله ور شدن شهوات به صورت حرص و آز می گردد، از نوع حرص و آزهائی که در صاحبان حرمسراهای رومی و ایرانی و عرب سراغ داریم. ولی ممنوعیت و حریم، نیروی عشق و تغزل و تخیل را به صورت یک احساس عالی و رقیق و لطیف و انسانی تحریک می کند و رشد می دهد و تنها در این هنگام است که مبدأ و منشأ خلق هنرها و ابداعها و فلسفه ها می گردد.
میان آنچه عشق نامیده می شود و به قول ابن سینا «عشق عفیف»، و آنچه به صورت هوس و حرص و آز و حس تملک در می آید - با اینکه هر دو روحی و پایان ناپذیر است - تفاوت بسیار است. عشق، عمیق و متمرکز کننده نیروها و یگانه پرست است و اما هوس، سطحی و پخش کننده نیرو و متمایل به تنوع و هرزه صفت است. یکی از چیزهایی که پایه خانوادگی و محیط خانوادگی را محکم می کند، مسأله روابط جنسی سالم است و علت اینکه پایه کانون خانوادگی در دنیای اروپا سست و متزلزل است همین است و امروز هم در جامعه ما به هر نسبت که از فرنگیها پیروی کنیم کانون خانوادگی را متزلزل کرده ایم.

سعی کنیم به جای گفتنokبگوییم باشد ماایرانی هستیم اسلامی هستیم واسلام دین کامل وپاکیست

غرب،غرب است وعقیده ای غربی دارندکه خودشان هم بااین عقیده به مشکل خوردند. 

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۹۱/۰۱/۲۱ساعت ۱۲:۲۷ ق.ظ  توسط .........  | 

بسم الله الرحمن الرحیم

سید فضل الله راوندی در نوادر روایت کرده از امیرالمومنین (ع) که شخص نابینایی اذن خواست از حضرت فاطمه (س) که داخل خانه شود ، فاطمه (ع) خود را از او پنهان کرد ، پیغمبر خدا (ص) به فاطمه فرمود به چه سبب خود را پنهان کردی و حال آنکه این مرد نابینا نمی بیند تو را ، عرض کرد اگر او مرا نمی بیند من او را می بینم ، اگر در پرده نباشم استشمام رایحه من می نماید. پس حضرت فرمود : شهادت می دهم که تو پاره تن من میباشی.   منتهی الآمال ( شیخ عباس قمی ره ) جلد 1 صفحه 161

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۹۱/۰۱/۱۴ساعت ۵:۳۱ ب.ظ  توسط .........  | 

بسم الله  الرحمن  الرحیم

حضرت على عليه السلام مى فرمايد : در محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله بوديم ، فرمود : به من بگوييد بهترين و پسنديده ترين چيز براى يك زن مسلمان چيست ؟ما همگى از پاسخ عاجز مانديم .سپس از خدمت حضرت بيرون آمديم و من به خانه برگشتم ، قضيه را به فاطمه اطلاع دادم .زهراى مرضيه اظهار داشت :بهترين چيز براى يك زن مسلمان آن است كه مردهاى نامحرم را نبيند و مردهاى اجنبى هم او را نبينند.آنگاه خدمت پيامبر اسلام برگشتم و پاسخ فاطمه را به حضرت رساندم . پيغمبر صلى الله عليه و آله از شنيدن جواب به قدرى خوشحال شد كه فرمود: ان فاطمه بضعه منى حقا فاطمه پاره تن من و جزء وجود من است.  بحارالانوار جلد 43 صفحه 54 و جلد 103 صفحه 238. با تفاوت ( ظاهرا پرسش رسول اكرم براى اظهار عظمت حضرت فاطمه (س ) بوده . بدين جهت على عليه السلام پاسخ پرسش را در مجلس بيان نكرد )

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۹۱/۰۱/۱۴ساعت ۴:۳۸ ب.ظ  توسط .........  | 
ادب واخلاق پیامبری

 

در کتاب «کافی »، مرحوم کلینی روایت کرده است جابر که گفت حضرت علی بن الحسین امام سجاد علیه السلام گفتند ما نمی دانیم با مردم چگونه رفتار کنیم ؛ اگر آنچه از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به ما رسیده است برای آنها بگوئیم می خندند؛ و اگر ساکت بمانیم طاقت نمی آوریم، ضمرة بن معبد گفت : برای ما بگو آنچه را که به تو رسیده است .

حضرت فرمود: آیا میدانید در وقتیکه دشمن خدا را روی سریر به سمت قبرستان ، برای دفن میبرند چه میگوید؟ جابر میگوید: ما گفتیم : نه نمیدانیم . حضرت فرمود: دشمن خدا به حمل کنندگان جنازه اش میگوید: آیا نمی شنوید شکایتی را که من اکنون به شما میکنم از شیطان ؟ دشمن خدا مرا گول زد و در مهالک و مخاطر وارد کرد و دیگر دست مرا نگرفت و بیرون نیاورد؛ و شکایتی به شما دارم از برادرانیکه من با آنها بر اساس قواعد اخوت و برادری رفتار کردم ولیکن آنها مرا مخذول و بی یاور گذاردند؛ و شکایتی به شما دارم از فرزندانی که من از آنها حمایت کرده و پشتیبان و مدافع ایشان بودم ولیکن آنها مرا بی یاور و مخذول گذاردند. و دیگر شکایتی که من به شما دارم از خانه ای که تمام اموال خود را دادم و آن را تهیه کردم و اینک مسکن غیر من شده است ؛ پس قدری شما با من مدارا کنید و اینطور با عجله مرا نبرید!

ضمره گفت : ای أبوالحسن ! اگر مرده ای را که حمل می کنند (چنان جان دارد که بتواند) این سخن را بگوید، ممکن است بپرد بر گردن حاملین خود و به آنان حمله ور شود.

حضرت سجاد علیه السلام به مقام مقدس الهی عرضه داشتند: بار پروردگارا! اگر ضمره این سخن را از روی استهزاء و تمسخر به حدیث رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم گفت ، او را به دست غضب اسف بار خود بگیر.

جابر گوید: چهل روز در دنیا درنگ کرد و سپس مرد. یکی از غلامان او که در تجهیزش حضور داشت پس از انجام دفن خدمت حضرت سجاد علیه السلام رسید و در حضور آن حضرت نشست . حضرت فرمود: ای فلان از کجا آمده ای ؟ گفت : از جنازه ضمره ؛ همینکه قبر را انباشتند و تسویه نمودند، من صورت خود را روی قبر گذاشتم و سوگند به خدا صدایش را شنیدم ؛ به همان لهجه و لحنی که در دنیا داشت ، و من در حال حیاتش او را بدان صدا می شناختم ، و چنین می گفت : ای وای بر تو ای ضمرة بن معبد! امروز تمام دوستان ، تو را رها کردند و تنها گذاردند و عاقبت مسیر تو بسوی جهنم شد؛ آنجا مسکن و خوابگاه شب و استراحتگاه روز تو خواهد بود.

جابر گوید: حضرت علی بن الحسین علیه السلام فرمود ما از خداوند طلب عافیت میکنیم ؛ این است پاداش کسی که حدیث رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را مسخره کند (فروع کافی طبع سنگی ج1 ص64).

+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۹۱/۰۱/۰۸ساعت ۸:۱۷ ب.ظ  توسط .........  | 

بسم الله الرحمن الرحیم

41‌- حق رایزن:

و حق آن كس كه تو از او مشورت خواهی، این است كه در آنچه موافق تو نگوید ،وی را متهم نسازی. و اگر موافق تو گوید خدای - عز و جل - را بر آن سپاس گویی.

42- حق نصیحت خواه:

و حق آن كس كه از تو نصیحت خواهد این است كه او را اندرز دهی. و راه مدارا و مهربانی بدو را پیش‌گیری.

43- حق نصیحت گو:

و حق آن كس كه تو را نصیحت كند، این است كه برابر او نرمخوباشی. و بد و نیك گوش فرا دهی. اگر درست نصیحت كند، خدای - عزوجل - را بدان سپاس گویی. و اگر موافق تو نگوید بدو رحمت آری. و او را متهم نكنی. و بدانی كه او خطا كرده است و براین خطا بر او نگیری.

مگر آنكه مستحق تهمت باشد كه در این صورت بكار او اندك اعتنایی مكن.

44- حق بزرگ:

و حق بزرگتر از تو این است كه او را به خاطر سالمندی وی بزرگ داری. و چون در مسلمانی از تو پیش‌تر است، او را حرمت نهی. و در مخاصمت با او مقابلت نكنی. و در راه بر او پیشي‌نگیری. و از او پیش نیفتی و با او جهالت نورزی. و اگر او بر تو جهالت كند، به خاطر اسلام و حرمت آن، آن را تحمل كنی و او را اكرام نمایی.‌

45‌- حق كوچك:

و حق كوچك، رحمت بر او در آموختن او، و گذشت از وی. و پرده‌پوشی. و مدارا بدو و كمك اوست.

46- حق خواهنده:

و حق خواهنده، دادن بدو به مقدار نیاز است.

47- حق مسئول:

حق كسی كه چیزی از او خواسته شده، این است كه اگر داد، از او با سپاس و قدردانی از فضل او،‌پذیری. و اگر نداد ،عذر او را قبول كنی.

48- حق شاد كننده تو:

و حق كسی كه تو را به خاطر خدا شاد كند، این است كه نخست خدای - عز و جل - را سپاس‌گویی و سپس او را شكر گزار باشی.

49- حق بد كننده:

و حق كسی كه به تو بدی كند، این است كه بر او ببخشی. و اگر دانستی كه بخشیدن او بد است، داد خود را از او بگیری. خدای - تبارك و تعالی - گوید: بر كسی كه بدو ستم رسیده باشد و دادخواهی كند، گناهی نیست.

50- حق همدینان:

و اما حق همدینان تو این است كه در ضمیر خود سلامت آنان را خواهی. و بر ایشان رحمت آوری. و با گناهكار آنان مدارا كنی، و با آنان الفت گیری، و در اصلاح كار ایشان بكوشی، و نیكوكاران آنان را سپاس‌گویی و آزار خود را از ایشان بازداری. و آنچه برای خود دوست داری برای آنان دوست داشته باشی.

و آنچه برای خود ناخوش مي‌داری برای آنان ناخوش داری. پیران آنان را همچون خوددانی. و جوانانشان را برادر خود انگاری و پیرزنان ایشان را مادر خود شماری و كودكان را فرزند خود به حساب آری.

51- حق اهل ذمه:

حق كسانی كه در پناه مسلمانان‌اند، این است كه آنچه خدای - عزوجل - از آنان مي‌پذیرد، بپذیری. و مادام كه به عهد خدای - عزوجل - وفادار هستند، بر ایشان ستم نكنی.

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۹۰/۱۰/۰۸ساعت ۹:۴۸ ب.ظ  توسط .........  | 

بسم الله الرحمن الرحیم 

31‌- حق همنشین:

و اما حق همنشین تو این است كه با او نرمخو باشی. و در سخن گفتن با وی به راه انصاف روی و از آنجا كه نشسته‌ای، جز با رخصت او برنخیزی ، و آن كه نزد تو نشیند تواند كه بي‌رخصت تو برخیزد و لغزش او را فراموش كنی. و خوبي‌های او را حفظ كنی و جز سخن نیك به گوش او نگویی.

32- حق همسایه:‌

و اما حق همسایه‌ات، حفظ اوست در نهان و بزرگداشت اوست در عیان و یاری او اگر ستمدیده باشد. و باید كه عیب او را نجویی. و اگر از او زشتی دیدی آن را بپوشانی. و اگر دانستی اندرز تو را مي‌پذیرد او را اندرز دهی - چنان كه بین تو و او بماند - و هنگام سختی او را رها نكنی. و از خطای او درگذری. و گناه او را ببخشی.و با او بزرگوارانه معاشرت كنی.‌

33‌- حق رفیق:

و اما حق رفیق تو این است كه با او با انصاف و بزرگواری همراه باشی. و چنان كه او تو را اكرام مي‌كند، وی را اكرام كنی. و بر او رحمت باشی نه عذاب.

34- حق شریك:

و اما حق شریك این است كه اگر غایب باشد، او را كفایت كنی. و اگر حاضر باشد او را رعایت نمایی و مخالف او حكمی نكنی. و بي‌مشورت او كاری نرانی. مال او را نگهبانی كنی و در بسیاری و یا اندك آن خیانت نورزی. چه مادام كه دو شریك به یكدیگر خیانت نكنند دست خدا با آنهاست.

35- حق مال:‌

و اما حق مال تو این است كه آن را جز از حلال نگیری. و جز در راه آن خرج نكنی. و كسی را كه سپاس تو نمي‌دارد بر خود مقدم نداری. پس در آن باطاعت پروردگار كار كن.

36- حق وام‌خواه:

و اما حق وامخواه تو این است كه اگر مال داری وام او را بپردازی. و اگر تنگدستی با سخن نیكو او را راضی سازی و با لطف او را از سر خود باز كنی.‌

37‌- حق معاشر:‌

و حق معاشر آن است كه وی را فریب ندهی. و گول نزنی. و نیرنگ با او بكار نبری و در كار او از خدای تبارك و تعالی بترسی.

38- حق خصم بر تو:

و حق خصمی كه بر تو ادعا دارد. اگر آنچه دعوی كند درست باشد، تو گواه او بر خود باشی و بر او ستم نكنی. و حق او را به كمال بدهی و اگر دعوی باطل كند، با او مدارا كنی و جز راه مدارا پیش نگیری و در كار او خدای خویش را به خشم نیاوری.

39- حق تو بر خصم:

و حق خصم تو كه بر او دعوی داری، این است كه اگر در دعوی خود راستگو باشی، به نیكویی با وی سخن گویی. و حق او را انكار نكنی. و در مطالبت خود از دروغگویی بپرهیزی. و به سوی او توبه كنی و دعوی را رها سازی.

40- حق رای خواه:

و حق آن كس كه با تو مشورت كند، این است كه اگر در آنچه پرسد چیزی مي‌دانی، بگویی. و گرنه او را بدان كس كه داند، راهنمایی كنی.‌

+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۹۰/۱۰/۰۶ساعت ۱۲:۴۰ ب.ظ  توسط .........  | 

بسم الله الرحمن الرحیم 

21- حق مملوك:

و اما حق مملوك این است كه بدانی او آفریده پروردگار تو، و فرزند پدر و مادر توست. گوشت تو و خون توست. تو مالك او شده‌ای اما نه آنكه او را، یا اندامی از اندامهای او را آفریده باشی. و یا او را روزی داده باشی. بلكه خدای عزوجل این كارها را از تو كفایت كرده، سپس او را مسخر تو ساخته، و تو را امین بر او دانسته و او را به تو سپرده تا هر نیكی كه درباره او مي‌كنی برای تو نگاه دارد. پس چنانكه خدا درباره تو نیكویی كرده تو در حق آن بنده نیكویی كن و اگر او را ناخوش داشتی، او را عوض كن تا آفریده خدا را آزار نداده باشی.

22- حق مادر:

و حق مادرت این است كه بدانی او تو را در جایی برداشته كه كسی كسی را بر نمي‌دارد. و از میوه دل خود به تو داده كه كسی به دیگری نمي‌دهد. و تو را با همه اعضای خود نگاهبانی كرده، و باكی نداشته است كه خود گرسنه ماند و تو را سیر سازد. و خود تشنه ماند و تو را سیراب كند. و برهنه باشد و تو را بپوشاند. و خود در آفتاب باشد و تو را در سایه نگاه دارد. و به خاطر تو بیداری كشد و تو را از گرما و سرما نگاه دارد، تا تو برای او باشی. پس جز به یاری خدا و توفیق او از عهده سپاس او بر نخواهی آمد.

23- حق پدر:

اما حق پدر تو این است كه بدانی او اصل توست و اگر او نبود، تو نمي‌بودی. پس هر گاه در خود چیزی دیدی كه تو را شادمان ساخت، بدان كه اصل آن نعمت را از پدرت داری. و خدا را بر آن سپاس گوی و آن اندازه كه مي‌توانی شكر او گوی.‌

24‌- حق فرزند:

و اما حق فرزند تو این است كه بدانی او از توست و در نیك و بد این جهان پیوسته به تو. و تو به حكم ولایتی كه بر او داری، در آداب نیك آموختن و شناساندن خدا - عز و جل - و كمك كردن وی بر اطاعت خدا مسئول او هستی، پس در كار او همچون كسی باش كه مي‌داند در نیكویی وی را پاداش، و در بدی او را كیفر مي‌دهد.

25- حق برادر:‌

و اما حق برادرت این است كه بدانی او دست تو، و عزت تو، قوت توست. پس او را سلاح نافرمانی خدا مساز و وسیله ستم بر آفریدگان خدا قرار مده و برابر دشمنانش یاری او را ترك مكن و نصیحت خود را از او بازمگیر - اگر در فرمان خدا باشد - و گرنه خدا را از او بزرگ‌تر بدان.

26- حق مولی:

و اما حق مولای تو كه تو را آزاد كرده، اینكه بدانی او مال خود را در راه تو داده و تو را از خواری بندگی و وحشت آن رانده و به عزت آزادی و انس آن رسانده. از بند ملكیت رهانده و قید بندگی را از تو گشوده، و از زندانت بدر آورده و تو را مالك خود ساخته، و برای عبادت پروردگارت آسوده خاطر كرده است. و بدانی كه در زندگانی و مرگت از هر كس به تو نزدیك‌تر و یاری او در آنچه به تو نیازمند است بر تو واجب است.

27- حق بنده:

و اما حق مولایی كه تو بر او انعام كرده‌ای این است كه بدانی خدای - عزوجل - این آزاد كردن را وسیله‌ای نزد خود ساخته و پرده‌ای میان تو و آتش قرار داده است. اگر او را خویشاوندی نباشد، به پاداش مالی كه به بهای او داده ای در این جهان میراث او از آن توست. و در آخرت بهشت خواهی داشت.

28- حق نیكوكار تو:

و اما حق كسی كه به تو نیكی كرده، این است كه او را سپاسگزار باشی. و نیكی او را بیاد داری و برای او نام نیك بدست آری. و میان خود و خدای - عزوجل - او را خالصانه دعاگویی. هر گاه چنین كردی در نهان و آشكارا سپاس او گفته باشی. آنگاه اگر توانی روزی او را پاداش نیكو دهی.

29- حق اذان گو:‌

‌ و اما حق اذان‌گو این است كه بدانی او خدای تو - عزوجل - را به یادت مي‌آورد و تو را به نصیبت مي‌خواند. و بر انجام واجبی كه خدا بر تو نهاده یاری مي‌دهد. پس او را بر این كار چنان سپاس گو كه نیكوكار بر خود را سپاس مي‌گویی.‌

30‌ - حق پیشنماز:‌

و اما حق پیشنماز تو آن است كه بدانی او عهده‌دار نمایندگی میان تو و پروردگارت - عزوجل - است او از جانب تو سخن مي‌گوید و تو از جانب او سخن نمي‌گویی. او برای تو دعا مي‌كند و تو برای او دعا نمي‌كنی. و مهم ایستادن تو را برابر خدای - عزوجل - كفایت مي‌كند و تو از او كفایت نمي‌كنی.

پس اگر در آن نقصی باشد بر اوست نه بر تو. و اگر درست باشد، تو شریك او هستی و او را بر تو برتری نیست. او خود را سپر تو و نمازش را سپر نماز تو كرده. پس او را بدین اندازه سپاسگوی.‌

+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۹۰/۱۰/۰۳ساعت ۹:۵۶ ب.ظ  توسط .........  | 

بسم الله الرحمن الرحیم

۱۲‌- حق روزه:‌

و حق روزه این است كه بدانی آن پرده‌ای است كه خدا بر زبان و گوش و چشم و شكم و عورت تو نهاده تا تو را بدان از آتش بپوشاند. اگر روزه را واگذاشتی، پرده خدا را پاره كرده‌ای.‌

13‌- حق صدقه:‌

و حق صدقه این است كه بدانی آن ذخیره تو نزد پروردگار تو است و سپرده‌ای كه نیازی به گواه گرفتن بر آن نداری. اگر این را دانستی، اطمینانت بدانچه در نهان به امانت مي‌سپاری، بیشتر است تا آنچه در آشكارا مي‌دهی. و میدانی كه صدقه در این جهان بلاها و بیماري‌ها را از تو بازمي‌دارد، و در آن جهان از آتشت مي‌رهاند.‌

14‌- حق قربانی:‌

و حق قربانی این است كه بدانی بدان، خدای - عزوجل - را مي‌خواهی نه آفریدگان او را . و جز رحمت پروردگار و نجات روح خود از او در روز دیدار، نمي‌خواهی.‌

15‌ - حق سلطان:‌

و حق فرمانروا این است كه بدانی تو وسیله آزمایش او هستی. و او با قدرتی كه خدا وی را بر تو داده، آزموده مي‌شود، و بر توست كه خود را گرفتار خشم او نسازی. و بدست خود او را به هلاكت نیندازی و در بدی كه به تو مي‌كند شریك او نشوی.‌

16‌- حق معلم:‌

و اما حق آن كه آموزگار توست این است كه او را بزرگ داری و مجلس او را محترم شماری. و به گفته او گوش دهی. و بدو روی آوری.

و بانگ خود را در محضر او بلند نكنی و اگر كسی از او پرسشی كند تو پاسخ ندهی تا او خود پاسخ دهد. و در محضر او با كسی سخنی نگویی و پیش او كسی را عیب نكنی و اگر پیش روی تو از او بد گویند از وی دفاع كنی. و عیب‌های او را بپوشانی و نكویي‌های او را آشكار سازی. و با دشمن او ننشینی و دوست او را دشمن نگیری. پس اگر چنین كردی فرشتگان خدا گواهی دهند كه تو برای خدا - نه برای مردم - نزد وی رفته‌ای و از او علم آموخته‌ای.‌

17‌- حق مولی:‌

و حق آن كس كه مالك توست - این است كه او را اطاعت كنی و جز در آنچه موجب خشم خداست نافرمانی او نكنی. چه اطاعت مخلوق در معصیت خالق روا نیست.

18- حق رعیت:

و اما حق رعیت كه تو بر آنان قدرت داری این است كه بدانی آنان به خاطر ناتوانی خود و قدرت تو رعیت تواند. پس واجب است كه با آنان به عدالت رفتار كنی و برای ایشان پدری مهربان باشی، و ناداني‌شان را ببخشی و در كیفرشان شتاب نكنی و هر قدرتی كه خدای عزوجل به تو عطا فرموده آن را سپاس گویی.‌

19‌- حق متعلمان:‌

و اما حق آنان كه در علم رعیت تواند، این است كه بدانی خدای عزوجل با علمی كه به تو داده و گنجینه‌هایی كه بر تو گشوده، تو را سرپرست آنان كرده است. پس اگر مردمان را نیكو تعلیم دهی بر آنان درشتی نكنی و بر ایشان خشم نگیری خدا به فضل خویش علم تو را بیفزاید. و اگر علم خود را از مردم بازگیری یا هنگامی كه از تو آموختن علم مي‌خواهند با آنان درشتی كنی بر خداست كه علم و جمال آن را از تو باز گیرد و مرتبه تو را در دلها ساقط كند.

20- حق زن:

و اما حق زن این است كه بدانی خدای - عزوجل - او را مایه آرامش و انس تو كرده و این نعمتی است كه از خدا بر تو. پس او را گرامی بداری و با او مدارا كنی و اگر چه حق تو بر او واجب‌ترست، اما بر توست كه بر او رحمت آری. و خوراك و پوشاك او را آماده سازی و اگر از روی نادانی كاری كند بر او ببخشی كه او گرفتار توست.

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۹۰/۱۰/۰۱ساعت ۱۱:۴۹ ق.ظ  توسط .........  | 

بسم الله الرحمن الرحیم

باسلام خدمت خوانندگان محترم

باتوجه به مناسبت شهادت امام سجاد(ع)

حق های رساله ی حقوق را در۵مطلب خدمت شما

دوستان عزیزدروبلاگ قرارمیدهیم.

به امیدنظری ازصاحب العصروالزمان(عج)

۱ ‌- حق خدا‌

اما حق بزرگ خدا بر تو، آن است كه او را بپرستی. و چیزی را شریك او نسازی. چون از روی اخلاص چنین كردی برای تو بر خود قرار دهد،‌كه كار دنیا و آخرتت را بسازد.‌

2‌- حق نفس:‌

و حق نفس تو بر تو این است كه آن را در طاعت خدای - عزوجل - بداری.‌

3‌- حق زبان:‌

و حق زبان، بازداشتن آن است از سخن زشت. و خوی دادن آن بر (گفتار ) نیك و واگذاشتن آنچه در آن سودی نیست. و نیكویی به مردم و سخن نیك درباره آنان .‌

4‌- حق گوش:‌

و حق گوش بازداشتن آن است از شنودن غیبت و آنچه شنیدنش روا نیست.‌

5‌ -‌ حق چشم:‌

و حق چشم این است كه آن را از آنچه بر تو روا نیست، بپوشانی. و با نگریستن بدان پندگیری.‌

6‌- حق دست:‌

و حق دست آن است كه آن را در آنچه بر تو روا نیست، نگشایی.‌

7‌ - حق پا:‌

و حق دو پای تو آن است كه بدانها در آنجا كه بر تو روا نیست، نروی؛ چه، با این دو پاست كه بر صراط مي‌ایستی. پس بنگر كه تو را نلغزانند كه در آتش بیفتی.‌

8‌ - حق شكم:‌

حق شكم تو این است كه آن را ظرف حرام نسازی و بیش از سیری نخوری.‌

9‌- حق عورت:‌

و حق عورت تو این است كه آن را از زنا بازداری و آن را از دیده‌ها بپوشانی.‌

10‌- حق نماز:‌

و حق نماز این است كه بدانی آن به رسولی رفتن نزد خداست. و تو در نماز پیش خدای - عزوجل - ایستاده‌ای و چون این دانستی، مانند بنده خوار حقیر خواستار، پارسای امیدوار، ترسان اندك مقدار،‌ زاری كن بزرگ دارنده كردگار، با آرامش و وقار مي‌ایستی و نماز را بدل برپا مي‌داری و حدود و حقوق آن را مي‌گذاری.‌

11‌- حق حج:‌

و حق حج این است كه بدانی آن به رسولی رفتن نزد پروردگار تو است. و گریختن از گناهان تو به سوی اوست. توبه توبا آن پذیرفته است و واجبی كه خدا بر عهده تو نهاده با آن انجام محقق مي‌شود.

+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۹۰/۰۹/۳۰ساعت ۱۰:۴۸ ب.ظ  توسط .........  | 

بسم الله الرحمن الرحیم

عفت و حیا، دو ویژگی پسندیده هستند که در عین تنگاتنگی موضوع و مفهوم آنها با یکدیگر، هر کدام سهم به سزایی در پیشرفت روحی و تعالی معنوی انسان دارند. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید: «والاترین حیا، حیای تو از خدای متعالی است.» معنای این فرمایش پیامبر صلی الله علیه و آله این است که بزرگی خداوند چنان در دل بنده جای گیرد، که نتواند در محضر او به هیچ کاری که خلاف خشنودی اوست دست بزند.

امام سجاد علیه السلام نیز در صحیفه سجادیه به این فضلیت نفسانی اشاره و آن را از محضر پروردگار درخواست می کند: «بار خدایا! توانگری و حیا و پاک دامنی و راحت و بی نیازی از خلق و صحت و فراخی روزی و آرام و عافیت را یکجا برای من فراهم آور».

+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۹۰/۰۹/۳۰ساعت ۱۰:۲۴ ب.ظ  توسط .........  | 
بسم الله الرحمن الرحیم

اگربدونیدبابوسیدن صورت مادرچه کاربزرگی کردید یک لحظه هم پشت وبلاگ نمیشینی پس بخوان ببین چه خبره.....

ابن عباس از حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله نقل مى كند كه : (( ((من قبل بين عينى امه كان له سترا من النار)) ))
هر كسى كه ميان دو چشم مادرش را ببوسد اين عملش سپر و مانعى مى گردد بين او و آتش جهنم .
و در كتاب شرعة الاسلام آمده كه :
(( ((من قبل رجلى امه فكانما قبل عتبة الكعبه ))))
هر كسى پاى مادرش را ببوسد گويا آستانه كعبه را بوسيده

عجله کن تادیرنشده شیطان قسم خورده اجازه نمیده ازجات تکون بخوری

پاشودیگه منتظرچی هستی بروبر نگاه میکنی

یالا.....

هرکی لذت برده ازین مطلب وصورت مادرشوبوسیده هرامتیازی که دوست دارد به این مطلب بدهد

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۹۰/۰۶/۲۸ساعت ۱۱:۴۳ ب.ظ  توسط .........  | 
بسم الله الرحمن الرحیم

حتمااین مطلبوبخوانید....

این مطلب بامدرک موجوددرزیرمطلب ارایه شده است

نظریادتان نرود

نخستين گام متنبة شدن است و آن بيدارى از چرت غفلت است ، پس از آن توبه است و توبه يعنى بازگشت به خدا، پس از آنكه از او فرار كرده اى ؟، بعد ورع و تقوا است ، لكن ورع اهل شريعت دورى از حرامها مى باشد و ورع اهل طريقت دورى از شبهات و مكروهات است ، و بعد از محاسبه است و آن حساب كردن و رسيدگى و اعمالى است كه از انسان صادر شده كه محاسبه بين خودش و بين نفسش و محاسبه بين خودش و بين افراد بشر است ، بعد مقام اراده مى باشد و آن رغبت در رسيدن به مراد و مقصود، با زحمت زياد مى باشد پس از آن مقام زهد است و آن ترك دنيا است و حقيقت زهد دورى جستن و بيزار بودن از غير مولى (خدا) است .
پس از آن مقام فقراست ، و آن خالى كردن دل است همچنانكه دست خود را از مال دنيا خالى كرده اى ، و فقير كسى است كه از بى پولى قادر بر هيچ چيز نيست .
و بعد مقام صدق است و آن مساوى بودن ظاهر و باطن است و بعد از آن صبر است كه آن واداشتن نفس است بر چيزهائى كه از آنها بدش مى آيد بعد مقام رضا به مشكلات يعنى راضى به قضاء و بلا خدا و آن لذت بردن از بلاهاست بعد مقام اخلاص است كه آن خارج كردن خلق است از معامله حق و پس از آن مقام توكل است و آن تكيه كردن در همه امور به خداوند سبحان است با علم به اينكه خيرش در آن است كه خدا براى او اختيار كرده است .
(( قال فى المنازل السائرين : فاما قسم البدايات فهو عشرة ابواب : اليقظة و التوبة و المحاسبة و الانابة و التفكر و التذكر و الاعتصام و انوار الرياضة و السماع ، و قد شرحه كمال الدين عبد الرزاق القاشانى و هو من انفس كتاب الفن ، و فى البحار عن الصادق عليه السلام قال : التوبة حبل الله تعالى و مدد عنايته و لابد للعبد من مداومة التوبة على كل حال و كل فرقة من العباد لهم توبة فتوبة الانبياء متن اضطراب السر، و توبة الاصفياء من التنفس و توبة الاولياء من تلوين الخطرات و توبة الخاص ‍ من الاشتغال بغير الله تعالى و توبة العالم من الذنوب ، و تفصيل المقامات فى محله .))

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۹۰/۰۶/۲۸ساعت ۱۱:۳۲ ب.ظ  توسط .........  | 
بزرگترين عمل غير اخلاقي اين است كه انسان شغلي را كه از انجام آن ناتوان است بر عهده گيرد.ناپلون بناپارت

                             

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۹۰/۰۶/۲۸ساعت ۳:۴۱ ب.ظ  توسط .........  | 

اگر زن یا مرد دارای ( اخلاق) باشند پس مساوی هستند با عدد یک =۱
اگر دارای (زیبایی) هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک میگذاریم =۱۰

اگر (پول) هم داشته باشند دوتا صفر جلوی عدد یک میگذاریم =۱۰۰
اگر دارای (اصل و نسب) هم باشند پس سه تا صفر جلوی عدد یک میگذاریم =۱۰۰۰
ولی اگر زمانی عدد یک رفت (اخلاق) چیزی به جز صفر باقی نمی ماند و صفر هم به تنهایی هیچ نیست
پس ان انسان هیچ ارزشی نخواهد داشت .

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۹۰/۰۶/۲۸ساعت ۳:۲۳ ب.ظ  توسط .........  | 
● بخوانیم و عمل کنیم.


۱) اگر اولش به فکر آخرش نباشی آخرش به فکر اولش می افتی
۲) لذتی که در فراغ هست در وصال نیست چون در فراغ شوق وصال هست و در وصال بیم فراغ
۳) آغاز کسی باش که پایان تو باشد
۴) پرستویی که به فکر مهاجرت هست از ویرانی آشیانه نمی هراسد
۵) کمی سبکسری لازم است تا از زندگی لذت ببری و کمی شعـــور، تا مشکلی برایت پیش نیاید
۶) دوست واقعی کسی است که اگر ساعتها در کنار او ساکت بشینی و صحبتی بین تان ردوبدل
نشه بعد از خداحافظی احساس کنی که ساعتها باهاش درد و دل کردی
۷) چون می گذرد غمی نیست
۸) انسان باید سعی کند در زندگی چیزهایی که دوست دارد را بدست آورد ، و گرنه مجبور میشود چیزهایی را که بدست آورده است دوست بدارد
۹) فرصتها در سختی ها بوجود می آیند بدون جاذبه، پرواز معنی ندارد
۱۰) کاش میشد سرنوشت را از سرِِ نوشت


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۹۰/۰۶/۲۴ساعت ۲:۵۲ ب.ظ  توسط سینارسولیان  | 
باسلام بایکی دیگرازواجبات اخلاقی موثردرزندگی باشمادوست عزیزخواننده هستم توصیه میکنم حتما بخوانیموعمل کنیم.

موضوع ازاینجاشروع میشودکه در چهار سوره از قرآن مجید، نیکى به والدین، بلافاصله بعد از مسأله توحید قرار گرفته، این هم ردیف بودن دو مسأله، بیانگر این است که: اسلام تا چه حدّ براى پدر و مادر احترام قائل است.

1- ( .....لا تعبدون الا الله و بالوالدین احساناً» بقره /83 (.... بجز خدا را نپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید).
2- (واعبدوا الله و لا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احساناً» (نساء 36) و خدا را بپرستید و چیزى را با او شریک نکنید و به پدر و مادر نیکى کنید.
3- (الا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احساناً» (انعام 151) چیزى را با او شریک نکنید و به پدر و مادر نیکى کنید.
4- ( وقضى ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احساناً» (اسراء 23) و پروردگارت حکم کرد که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید.


علاوه بر اینکه احترام به والدین در قرآن که کتاب زندگی می باشد، بسیار تاکید شده است. آثار نیکی برای نیکی و احترام به پدر و مادر در این دنیا ذکر شده است. که به طور مختصر به آن اشاره می کنیم.




۱) دوری از عصیان گری و شقاوت
از جمله آثاری که قرآن کریم به آن تصریح نموده، این است که نیکی به والدین صفت جبار و عصیانگری را از انسان دور می کند و همچنین دچار شقاوت نمی گردد.
قرآن کریم می فرماید: یَا یَحْیَی خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیّاً * وَ حَنَاناً مِّن لَّدُنَّا وَزَکَاةً وَ کَانَ تَقِیّاً * وَ بَرّاً بِوَالِدَیْهِ وَلَمْ یَکُن جَبَّاراً عَصِیّاً . ) مریم‎/ ۱۲-۱۴
گفتیم: ای یحیی کتاب آسمانی را به جدّ و جهد بگیر و به او در عهد کودکی نبوت بخشیدیم و از سوی خویش بر او رحمت آوردیم و پاکیزه اش داشتیم و او پرهیزگار بود و او را سفارش به نیکی به پدر و مادرش نمودیم و او جبار و عصیانگر نبود.
و یا درباره حضرت عیسی(ع) فرموده که چنین گفت: وَ أَوْصَانِی بِالصَّلَاةِ وَالزَّکَاةِ مَا دُمْتُ حَیّاً * وَ بَرّاً بِوَالِدَتِی وَ لَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّاراً شَقِیّاً((مریم‎/ ۳۱-۳۲)
و مرا مادام که زنده باشم به نماز و زکات سفارش فرموده است و نیز مرا در حق مادرم نیکوکار گرداند و مرا زورگوی سخت دل نگردانده است.

۲) طول عمر
همانطور که طول عمر اثر قطعی صله رحم، شمرده می شود، روایات اسلامی این اثر را به طور خاص مرتبط با نیکی به والدین، نموده اند. پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
مَن سَرَّه اَن یُمدّلَه فی عُمره، و یُبسط فی رزقه فلیَصِل اَبَویه .( محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج،۷۴ باب ،۲ ح۹۶) کسی که طولانی شدن عمر و توسعه رزق را دوست دارد به پدر و مادر خود نیکی کند. و نیز رسول خدا(ص) می فرماید:
رأیتُ بالمنَام رَجُلاً من اُمّتی قَداتاهُ مَلَکَ المَوتِ لِقَبض روُحه فَجاءَ بِرُّه بوالدیه، فَمَنَعه مِنُه(همان، ح۸۲)
در خواب مردی از امتم را دیدیم که فرشته مرگ برای قبض روح او حاضر شده بود، اما او با نیکی به والدین خود آن فرشته را از مأموریتش منع کرد.

۳) فراوانی روزی
همان طور که در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) در عنوان قبلی اشاره شد یکی از پیامدهای نیک ارتباط با والدین، مسأله زیاد شدن رزق بود. همچنین در روایت دیگری امام صادق(ع) می فرماید: هر کس نیکی به والدین نماید هرگز در زندگی به فقر مبتلا نخواهد شد.( همان، ح۳۳)

۴)اجابت دعای والدین در حق فرزندان
در برخی روایات به اهمیت دعای والدین در حق فرزندان اشاره شده و از جمله آثار توجه و نیکی به آنها، شمرده شده است. به طور مثال: امام صادق(ع) فرمود:
ثلاثُ دعوات لا یَحجُبْنَ عَن الله تعالی: دُعاءُ الوالِدِ لِوَلَدِهِ اِذا بِرَّه و دعوتُه علیهِ اِذا عَقَّ دُعاءُ المَظلوم عَلی ظالمه(همان، ح۵۷ ) خداوند دعای سه شخص را رد نخواهد کرد:

دعای پدر در حق فرزند در هنگام نیکی به او، دعای پدر بر ضد فرزند(نفرین) هنگامی که مورد عاق او واقع شود و دعای مظلوم بر ظالم .
و نزدیک به همین مضمون در روایت پیامبر اکرم(ص) متجلی است که حضرت می فرماید:
از نفرین پدر دوری گزینید، زیرا به هدف اجابت می رسد و از شمشیر، تیزتر و برنده تر است.»( ر.ک: بحارالانوار، ج،۷۴ باب،۲ ح۹۴)

۵) موجب نیکی فرزندان می شود
از جمله اثرهای وضعی نیکی به پدر و مادر این است که اگر کسی پدر و مادرش را احترام نمود آن احترام را از ناحیه فرزندانش خواهد دید. فلسفه این امر روشن است زیرا فرزندان انسان، پدر و مادر خود را الگوی عملی خویش قرار می دهند. اگر آن ها ببینند پدر و مادرشان نیکی به والدین را سرلوحه زندگی خود قرار داده اند و به آن اهتمام می ورزند، او هم نسبت به آنان چنین خواهد کرد.
امام صادق(ص) فرمود: بِرُّوا آباءَکُم یَبرُّکُم أبناءکم(همان، ح۳۱ )به پدرانتان نیکی کنید تا فرزندانتان به شما نیکی کنند.

همه این مواردباسندمعتبردراخرانهاارایه شده است امیدوارم عمل کنیم تابه نتیجه برسیم

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۹۰/۰۶/۲۴ساعت ۱۲:۹ ق.ظ  توسط .........  | 
اثردین درزندگی شخصی:

زندگی انسان متن و حاشیه و اصل و فرعی دارد , اصل و متن خود اوست و حواشی و فروع آن , آنچه به او تعلق دارد ؛ مانند مال , مقام فرزند حب ّ ذات و علایق ذات , زندگی آدمی را با دو آفت غم و اندوه , و نگرانی و ترس به هم آمیخته , غم و غصه برای آنچه ندارد تا به او برسد و ترس و نگرانی که مبادا حوادث روزگار آنچه را دارد از او بگیرد . ایمان به خدا هر دو آفت را ریشه کن می کند ,چون ایمان به خداوند عالم و قادر و حکیم و رحیم  او را وادار به انجام وظایفی می کند که برای او مقرر شده است , و با انجام وظایف بندگی می داند خداوند به عنایت حکمت و رحمت , او را به آنچه خیر و سعادت اوست وصل , و از آنچه مایه شر و شقاوت اوست باز می دارد . بلکه با یافتن حقیقتی که هر حقیقتی در برابر او مجاز است , و هر چه غیر اوست سرابی است که نمایش آب است , گمشده ایی ندارد , و با ایمان به خدا  آنچه فانی و ناپایدار است برای او جاذبه ایی ندارد. (سوره نحل آیه 96) «آنچه نزد شماست پایان یابد و آنچه نزد خداست پاینده است.» بنابراین از نداشتن آن ها غم و غصه ایی ندارد. (سوره یونس آیه 62, 63, 64) «همانا اولیا الله نه ترسی بر آنان است و نه محزون می شوند , آنها کسانی هستند که ایمان آوردند و پرهیزکارند برای آنهاست بشارت در زندگی دنیا و آخرت , تبدیلی برای کلمات خدا نیست , آن همان رستگاری عظیم است.» هایی هست که از شادمانی ظفر به علایق مادی و افسردگی از نرسیدن به آنها حاصل می شود و لنگر , ایمان است که در طوفان این امواج به مومن ایمان و آرامش می دهد. (سوره حدید ایه 23) «تا ذریغ نخورید " اندوهگین نشوید " بر آنچه از شما فوت شده و نه شاد شوید بدانچه به شما آمده است.» (سوره رعد آیه 28) «آنان که ایمان آوردند و مطمئن می شود دل های آن ها به ذکر خدا , آگاه باشید که به یاد خدا , آرام می شود دل ها»

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۹۰/۰۶/۱۴ساعت ۱۱:۵۳ ب.ظ  توسط .........  | 
نیازانسان به دین حق:

انسان مـوجـودی اسـت مـرکـب از تن (جسم) و روان (روح) و عقل و هوی (خواسته) و در اثر این ترکیب ، فطرت او در جستجوی سعادت مادی و معنوی و رسیدن به کمال مقصود از هستی خویش است. و از طرفی حیات هر فردی از افراد انسان دو بعد دارد : فردی و اجتماعی
مانند هر عضوی از اعضای بدن که گذشته از زندگانی خاص خود , تاثیر و تاّثر متقابل بـا بقیه اعضا دارد. از این رو انسان نیازمند برنامه ای است کـه تـضمین کننده سعادت مـادی و معنوی و حـیـات فــردی و اجتماعی او باشد و چنین برنامه ای دین حق است که احتیاج به آن ضرورت فطرت انسان است.
سوره روم آیه 30 : پس به پا دار روی خود را برای دین در حالی که مستقیم در آن باشی به توحید , این فطرت خداست که مردم را بر آن آفریده است. و بـرای هـر مـوجـودی کـمـالی اسـت کــه رسیدن بــه آن کمال به جز تبعیّت از سنّت و آیینی که برای تکامل و تربیت او معیّن شده میّسر نیست و انسان هم از این قاعده مستثنی نیست.
سوره طه آیه 50: گفت: پروردگار ما آن کسی است که به هر چیزی آفرینش آن را داد و سپس آن را هدایت کرد.

برای درک بهتراین موضوع(راه رسیدن به ایمان خدا) نیازهست به یک سری پیش نیازهاکه من به ۳موردان میپردازم ادامه ی ان رادرسایتhttp://essay.monajat.orgبخوانید

+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۹۰/۰۶/۱۲ساعت ۱۲:۴۶ ق.ظ  توسط .........  | 
لزوم تحصیل معرفت:

                                        

احتمال وجود مـبـدا و معاد مستلزم لزوم جستجو و تحصیل معرفت دینی است , زیرا اگر جهان خالقی علیم و حکیم داشته باشد , و مرگ پایان زندگی انسان نباشد و خالق انسان از خلقت او هدفی داشته و برای او برنامه ای مقرر کرده و تخلف از آن موجب شقاوت ابدی باشد , فطرت و سرشت آدمی ایجاب می کند که به این احتمال هر چند ضعیف باشد ، بـه حساب عظمت و اهمیت محتمل ترتیب اثر بدهد ؛ تـا کار را به وسله تحقیق به نفی یا اثبات یکسره کند، چنان که اگر احتمال بدهد سیم برق اتصالی پیدا کرده, که بر فرض اتصال زنــدگی او طعمه حریق می شود آرام نمی گیرد تا یقین کند خطری او را تهدید نمی کند.

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۹۰/۰۶/۱۰ساعت ۱:۳۴ ق.ظ  توسط .........  | 
                            

تنها از طریق عشق است که می توانیم به حقیقت برسیم، زیرا خداوند، نه تنها حقیقت است، بلکه عشق نیز هست. در نتیجه، بدون عشق به حقیقت، هیچ تجربه ای از حقیقت وجود نخواهد داشت، به بیانی دیگر ” اگر می خواهیم روزی شاهد نفوذ حقیقت در تمامی جهان باشیم، باید به جایی برسیم که کم اهمیت ترین موجود جهان خلقت را به اندازه خود دوست بداریم و برای رسیدن به چنین جایی، نباید از هیچ یک از ابعاد زندگی بگذریم”. ماهاتما گاندی

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۹۰/۰۱/۱۵ساعت ۱۲:۱۸ ق.ظ  توسط .........  | 

شریعت محمدی شامل دستوراتی است که در جای جای آن حکمت الهی همچون دریایی مواج موج می زند و رخ مینماید و واضح است که احاطه یافتن یک نفر به همه ابعاد آن ناممکن است غیر از صاحبان اصلی شریعت و منصوب شدگان الهی هدایت بشر که همان وجود های وطهر معصومین (ارواحنا لهم الفدا) می باشند و کسانی غیر از آنان که چنین ادعا کندن دروغی گزاف گفته اند ولی همان گونه که در روایات شیعه دستوراتی مبنی بر تدبر در دین و یادگیری استدلالی آن وارد شده، ما با سیر در این دریا به اندازه تری سر انگشتی از معارف الهی که روزی ما کرده اند برداشت نموده و در اختیار دوستان قرار خواهیم داد و انشاء الله به برکت اهل بیت بتوانیم معارف اسلام را ترویج کنیم و زمینه ساز فرج در این خاندان شویم

علل وجوب پوشش و حجاب برای خانم ها(بخش اول)

نبودن حريم ميان زن و مرد و آزادی معاشرتهای بی بندوبار ، هيجانهاو التهابهای جنسی را زیاد می کند و تقاضای س ك س را به صورت يك عطش روحی‏ و يك خواست اشباع نشدنی در می‏آورد . غريزه جنسی ، غريزه‏ای نيرومند ، عميق و " دريا صفت " است ، هر چه بيشتر اطاعت شود سركش‏تر می‏گردد ، همچون آتش كه هر چه به آن بيشتر خوراك بدهند ، شعله ورتر می‏شود . برای‏ درك اين مطلب به دو مقدمه بايد توجه داشت:

1- تاريخ همانطوری كه از آزمندان ثروت ياد می‏كند كه با حرص و آزی‏ حيرت‏آور در پی گرد آوردن پول و ثروت بوده‏اند و هرچه بيشتر جمع‏ می‏كرده‏اند حريصتر می‏شده‏اند ، همچنين از آزمندانی در زمينه مسائل جنسی ياد می‏كند . اينها نيز به هيچ وجه از نظر حس تصرف تملك زيبا رو يان در يك‏ حدی متوقف نشده‏اند . صاحبان حرمسراها و در واقع همه كسانی كه قدرت‏ استفاده داشته‏اند چنين بوده ‏اند .

كريستن سن نويسنده كتاب " ايران در زمان ساسانيان " در فصل نهم‏ كتاب خويش می‏نويسد : " در نقش شكار طاق بستان فقط چند تن از سه هزار زنی كه خسرو ( پرويز ) در حرم داشت می‏بينيم . اين شهريار هيچگاه از اين ميل سير نمی‏شد . دوشيزگان و بيوگان و زنان صاحب اولاد را در هر جا نشان می‏دادند ، به حرم‏ خود می‏آورد . هر زمان كه ميل تجديد حرم می‏كرد ، نامه‏ای چند به فرمانروايان اطراف می‏فرستاد و در آن وصف زن كامل عيار را درج می‏كرد . پس سربازان او هرجا زنی را با وصف نامه مناسب می‏ديدند ، به خدمت می‏بردند"

(این پاسخ کسانی است می گویند اگر آزاد بودیم تا به حال برایمان عادی شده بود، یا می گویند که ما عقده ندیدن داریم و اگر ببینیم چشم و دلمان سیر می شود)

از اينگونه جريانها در تاريخ قديم بسيار می‏توان يافت . در جديد اين‏ جريانها به شكل حرمسرا نيست ، به شكل ديگر است ، با اين تفاوت كه در عصر جديد لزومی ندارد كسی به اندازه خسرو پرويز و هارون الرشيد امكانات‏ داشته باشد . در جديد به بركت تجدد فرنگی ، برای مردی كه يك صد هزارم‏ پرويز و هارون امكانات داشته باشد ميسر است كه به اندازه آنها از جنس‏ زن بهره‏كشی كند .

2 - هيچ فكر كرده‏ايد كه حس " تغزل " در بشر چه حسی است ؟ قسمتی از ادبيات جهان عشق و غزل است . در اين بخش از ادبيات ، مرد ، محبوب و معشوق خود را ستايش می‏كند ، به پيشگاه او نياز می‏برد ، او را بزرگ و خود را كوچك جلوه می‏دهد ، خود را نياز می‏برد ، او را بزرگ و خود را كوچك جلوه می‏دهد ، خود را نيازمند كوچكترين عنايت او می‏داند ، مدعی‏ می‏شود كه محبوب و معشوق " صد ملك جان به نيم نظر می‏تواند بخرد ، پس‏ چرا در اين معامله تقصير می‏كند " از فراق او دردمندانه می‏نالد . اين چيست ؟ چرا بشر در مورد ساير نيازهای خود چنين نمی‏كند ؟ آيا تاكنون ديده‏ايد كه يك آدم پول پرست برای پول ، و يك آدم جاه‏پرست برای‏ جاه و مقام غزلسرائی كرده است ؟ ! آيا تاكنون كسی برای نان غزلسرائی‏ كرده است ؟ چرا هر كسی از شعر و غزل ديگری خوشش می‏آيد ؟ چرا همه از ديوان حافظ اينقدر لذت می‏برند ؟ آيا جز اين است كه همه كس آنرا با زبان يك غريزه عميق كه سراپای وجودش را گرفته است منطبق می‏بيند ؟ چه‏ قدر اشتباه می‏كنند كسانی كه می‏گويند يگانه عامل اساسی فعاليتهای بشر عامل‏ اقتصاد است !

بشر برای عشقهای جنسی خود موسيقی خاصی دارد ، همچنانكه برای معنويات‏ نيز موسيقی خاص دارد ، در صورتی كه برای حاجتهای صرفا مادی از قبيل آب‏ و نان و موسيقی ندارد . من نمی‏خواهم ادعا كنم كه تمام عشقها جنسی است و هم هرگز نمی‏گويم كه‏ حافظ و سعدی و ساير غزلسرايان صرفا از زبان غريزه جنسی سخن گفته‏اند . اين‏ مبحث ، مبحث ديگری است كه جداگانه بايد بحث شود

(منظور بنده از طرح این مطلب این است که معمولا همه کسانی که غزلیات را مطالعه می کنند دنبال یافتن جمله ای در وصف معشوق دنیوی خویش اند نه دنبال جملات عارفانه برای قنوت نماز ها و ... دست کم جمله بندی ها و الفاظ استفاده شده همچون می و ساقی و لب و گیسو و چشم و ... این تجسمات را ناشی می شوند) .

همين قدر كافی است كه بدانيم توجه مرد به زن‏ از نوع توجه به نان و آب نيست كه با سير شدن شكم اقناع شود ، بلكه يا به صورت حرص و آز و تنوع پرستی در می‏آيد و يا به صورت عشق و غزل . ما بعدا در اين باره بحث خواهيم كرد كه در چه شرائطی حالت حرص و آز جنسی‏ تقويت می‏شود و در چه شرائطی شكل عشق و غزل پيدا می‏كند و رنگ معنوی به‏ خود می‏گيرد .

به هر حال اسلام به قدرت شگرف اين غريزه آتشين توجه كامل كرده است . روايات زيادی درباره خطرناك بودن غريزه‏ای كه مرد و زن را به يكديگر پيوند می‏دهد وارد شده است . اسلام تدابيری برای تعديل و رام كردن اين غريزه انديشيده است و در اين‏ زمينه هم برای زنان و هم برای مردان ، تكليف معين كرده است . يك وظيفه مشترك كه برای زن و مرد ، هر دو ، مقرر فرموده مربوط به نگاه كردن است :

«قل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم . . .

قل للمؤمنات‏ يغضضن من ابصارهن و يحفظن فروجهن»

خلاصه اين دستور اينست كه زن و مرد نبايد به يكديگر خيره شوند ، نبايد چشم چرانی كنند ، نبايد نگاههای مملو از شهوت به يكديگر بدوزند ، نبايد به قصد لذت بردن به يكديگر نگاه كنند . يك وظيفه هم خاص زنان مقرر فرموده است و آن اينست كه بدن خود را از مردان بيگانه پوشيده دارند و در اجتماع به جلوه‏گری و دلربائی نپردازند . به هيچ وجه و هيچ صورت و با هيچ شكل و رنگ و بهانه‏ای كاری نكنند كه موجبات تحريك مردان بيگانه را فراهم كنند . روح بشر فوق العاده تحريك پذير است . اشتباه است كه گمان كنيم‏ تحريك پذيری روح بشر محدود به حد خاصی است و از آن پس آرام می‏گيرد . همانطور كه بشر - اعم از مرد و زن - در ناحيه ثروت و مقام از تصاحب‏ ثروت و از تملك جاه و مقام سير نمی‏شود و اشباع نمی‏گردد ، در ناحيه جنسی‏ نيز چنين است . هيچ مردی از تصاحب زيبا رويان و هيچ زنی از متوجه كردن‏ مردان و تصاحب قلب آنان و بالاخره هيچ دلی از هوس سير نمی‏شود . و از طرفی تقاضای نامحدود خواه ناخواه انجام ناشدنی است و هميشه مقرون‏ است به نوعی احساس محروميت . دست نيافتن به آرزوها به نوبه خود منجر به اختلالات روحی و بيماريهای روانی می‏گردد .

چرا در دنيای غرب اينهمه بيماری روانی زياد شده است ؟

علتش آزادی‏ اخلاقی و جنسی و تحريكات فراوان س  ك س ی است كه به وسيله جرائد و مجلات و سينماها و تئاترها و محافل و مجالس رسمی و غير رسمی و حتی خيابانها و كوچه‏ها انجام می‏شود .

اما علت اينكه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان يافته است اين‏ است كه ميل به خودنمائی و خودآرائی مخصوص زنان است .

از نظر تصاحب‏ قلبها و دلها مرد شكار است و زن شكارچی ،

همچنانكه از نظر تصاحب جسم و تن ، زن شكار است و مرد شكارچی .

ميل زن به خودآرائی از اين نوع حس‏ شكارچيگری او ناشی می‏شود . در هيچ جای دنيا سابقه ندارد كه مردان (البته مرد سالم نه کسی که دچار بیماری های جنسی گشته) لباسهای‏ بدن نما و آرايشهای تحريك كننده به كار برند . اين زن است كه به حكم‏ طبيعت خاص خود می‏خواهد دلبری كند و مرد را دلباخته و در دام علاقه به‏ خود اسير سازد . لهذا انحراف تبرج و برهنگی از انحرافهای مخصوص زنان‏ است و دستور پوشش هم برای آنان مقرر گرديده است . اما درباره طغيان پذيری غريزه جنسی و اينكه بر خلاف ادعای افرادی مانند راسل ، غريزه جنسی با آزاد گذاشتن كامل و خصوصا با فراهم كردن وسائل‏ تحريك هرگز سير نمی‏شود و اشباع نمی‏گردد و همچنين درباره انحراف " چشم‏ چرانی " در مردان و انحراف " برهنگی " در زنان ، باز هم بحث خواهيم‏ كرد .

+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۸۹/۱۰/۱۴ساعت ۵:۲۸ ب.ظ  توسط کربلایی  | 

کراماتی از حضرت ابوالفضل(ع)


حضرت اباالفضل (ع) فرمود: بگو یا صاحب الزمان!

جناب حجة الاسلام آقای مكارمی فرمودند:

نقل شده است در یكی از شهرهای شیراز شخصی همراه عمویش برای ماهی‌گیری به كنار ساحل می‌رود و در آنجا یكدفعه غرق می‌شود. عموی وی، نگران از مرگ برادرزاده ، ناگهان می‌بیند كه وی روی آب آمد! باری، شخص غرق شده كنار ساحل می‌آید و عمویش از او می‌پرسد: چگونه نجات یافتی؟ می‌گوید: در حال غرق شدن ، به یاد روضه‌ها افتادم، پس از آن عرض كردم: یا اباالفضل!

دیدم حضرت اباالفضل العباس علیه السلام تشریف آوردند و در گوشم فرمودند: بگو یا صاحب الزمان! من هم متوسل به حضرت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف ) شدم و عرض كردم یا صاحب الزمان! آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تشریف آوردند و مرا نجات داده كنار ساحل آوردند.

? در قبر گفت: السلام علیك یا اباالفضل العباس (ع)

جناب حجة الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ عبدالله مبلغی آبادانی نقل كردند:

در سال 1355 شمسی، یكی از وعاظ شهر یزد، به نام شیخ ذاكری، به بندرعباس می‌آید و از آنجا جهت تبلیغ به دهكده سیاهو، در اطراف این شهر، عازم می‌گردد و در روز 9 محرم الحرام در اثر سكته قلبی درمی‌گذرد. جنازه آن مرحوم را به بندرعباس منتقل می‌كنند و در جوار یكی از امامزاده‌ها به خاك می‌سپارند.

اینكه بقیه ماجرا را از زبان حضرت حجة الاسلام و المسلمین آقای مبلغی بشنوید:

ایشان می‌گوید:

من موقع تلقین خواندن، قسمت دست راست مرحوم ذاكری را تكان می‌دادم كه ناگاه چشم خود را باز كرد و با صدای بلند، به گونه‌ای كه همه شنیدند گفت: السلام علیك یا اباالفضل العباس علیه السلام! و سپس بست.

همزمان با این حادثه شگفت، بوی عطر خوشی به مشام من و حضار رسید كه بر اثر آن افراد حاضر شروع به صلوات بر پیامبر و خاندان معصوم وی سلام الله علیهم اجمعین نمودند. این بود مشاهدات این جانب كه خود در حال تلقین میت ، ناظر آن بودم.

? صد دینار حواله حضرت اباالفضل العباس (ع)

ثقة الاسلام جناب آقای حاج شیخ علی رضا گل محمدی ابهری زنجانی، شب 27 جمادی الثانیه سال 1416 هـ. ق. در حرم مطهر كریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه علیها السلام نقل كرد:

یكی از اهالی كربلا، عربی را می‌بیند كه در حرم حضرت قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام كنار ضریح مطهر ایستاده و با حضرت سخن می‌گوید.

آقا جان، صد دینار از شما پول ‌می‌خواهم؛ می‌د‌هی كه بده و اگر نمی‌دهی می‌روم به حرم حضرت سیدالشهداء امام حسین علیه السلام شكایت شما را به آن حضرت می‌كنم.

سپس سرش را به طرف ضریح مطهر برده و می‌گوید: فهمیدم، فهمیدم! و از حرم بیرون می‌رود. عرب مزبور به بازار رفته و به یكی از مغازه داران می‌گوید: آقا فرموده است صد دینار به من بده. او می‌گوید: نشانی شما از آقا چیست؟ می‌گوید: به این نشان، كه پسر شما مریض شده و شما صد دینار نذر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام كردی؛ بده! و او هم صد دینار را می‌دهد.

ناقل می‌گوید: به مرد عرب گفتم: چطور شد با حضرت صحبت كردی و نتیجه گرفتی. گفت: به حضرت گفتم اگر پول ندهی، می روم شكایت شما را به برادرت امام حسین علیه السلام می‌كنم. اینجا بود كه دیدم حضرت، داخل ضریح ظاهر شد و در حالیكه روی صندلی نشسته بود، حواله‌ای به من داد. من هم رفتم و از بازار گرفتم.

? كفی از آب برداشت...

شب سی‌ام رمضان المبارك سال 1418 هـ ق در مسجد جواد الائمه علیه السلام در سادات محله(بابل) جناب آقای دكتر حاج سیدعلی طبری پور اظهار داشتند:

شخصی رفت كنار نهری وضو بگیرد؛ كفی از آب برداشت و نزدیك لبهایش آورد كه بخورد، به یاد سقای دشت كربلا، حضرت قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام افتاد و آب نخورد. آب را روی آب ریخت و همزمان، اشك زیادی هم در عزای آن حضرت از چشم جاری ساخت. همان شب، زن مریضش در خواب می‌بیند كه حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام آمد و وی را شفا داد. به این طریق كه، پایش را به پشت كمر خانم گذاشت. خانم پرسید: مگر شما دست نداری؟ فرمود: من دست ندارم . گفت: تو كی هستی؟ فرمود: شوهرت به چه كسی متوسل شده است؟ حالا شناختی كه شوهرت به چه كسی متوسل شده است؟!

? رشته سبز را از بازویت باز نكن

جناب حجة الاسلام ، خطیب فرزانه، آقای حاج سیدحسین معتمدی كاشانی گفتند:

نعمت الله واشهری قمصری از فرزندش محسن نقل كرد كه:

اواخر خدمت سربازی، مرا به ایستگاه قطار تهران آورده بودند. حضور من در ایستگاه راه آهن مصادف با زمانی بود كه اسرای عراقی و زخمیها را با قطار می‌آوردند. در آنجا یك اسیر عراقی را از قطار خارج كردند كه رشته سبزی بر بازویش بسته بود. با او مصاحبه كردند و ضمن مصاحبه از او پرسیدند: شما رشته سبزی به بازویت بسته‌ای ، آیا سیدی؟ گفت: نه، و توضیح داد:

چند روز قبل از آنكه ما را به جبهه ببرند تا به دستور صدام علیه ایرانیها جنگ بكنیم، مادرم مرا به حرم مطهر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام برد و یك رشته سبز رنگ را از یكی از خدام حرم گرفته، یك سر آن را به بازوی من بست و سر دیگرش را به ضریح مطهر حضرت ابوالفضل العباس قمر بنی هاشم علیه السلام گره زد و شروع كرد به گریستن. در حین گریه حضرت را قسم داد و گفت: این بچه‌ام را میخواهند به جبهه ببرند، من از زخمی شدن و اسیر شدن او حرفی ندارم، اما نمی‌خواهم كشته شود یا ابوالفضل، شما یك نظری بفرمایید، هر چه به سر بچه من بیاید مسئله‌ای نیست، ولی كشته نشود و دوباره به سوی من برگردد. سپس به من گفت رشته را از بازویت باز نكن كه من از حضرت عباس علیه السلام خواسته‌ام تا محفوظ مانده و به من برگردی.

وقتی كه به جبهه آمدیم، با چند نفر در یك مكان به ایرانیها حمله كردیم. ایرانیها ما را محاصره كردند. وضع بسیار سختی داشتیم و از چهار طرف تیر به طرف ما می‌آمد. چند نفر از رفقای من در اثر تیر خوردن كشته شدند، ولی من كه دستها را روی سرگذاشته و برای تسلیم آماده شده بودم، به لطف خداوند متعال و نظر حضرت اباالفضل العباس علیه السلام و دعای مادرم از كشته شدن نجات پیدا كردم....

ادامه مطلب.......

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۸۹/۰۸/۲۰ساعت ۱:۳ ق.ظ  توسط .........  | 
                  

21) در روايت صحيح از عبدالرحمن بن ابى نجران از آن حضرت عليه السلام نقل شده كه مى‌گويد: «درباره نماز شب هنگام در سفر، ميان كجاوه پرسيدم، فرمود: هرگاه روبه قبله نبودى به سوى قبله برگرد، سپس تكبير بگو و نماز بخوان به هر جا كه شترت تو را برد مانعى ندارد». در روايت صحيح از معاوية بن عمار از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: «باكى نيست كه در سفر انسان نماز را در حال رفتن بخواند و اشكالى ندارد اگر نماز شبش را كه از او فوت شده، روز در حال رفتن رو به قبله كند و همان طور كه راه مى‌رود قضايش را بخواند. و هرگاه خواست ركوع برود، رو به قبله كند و ركوع و سجود را انجام دهد سپس راه برود.

22) قضاي نماز شب را نيز فضيلت بسيار است، چنانكه از امام صادق (ع) روايت است كه شخصي به آن حضرت عرض كرد: فدايت شوم چه بسا اتّفاق مي‌افتد كه يك، دو، يا سه ماه نماز شب از من فوت مي‌شود و من آن را به روز قضا مي‌كنم. آيا اين كار جايز است؟ فرمودند: به خدا قسم اين كار مايه روشني چشم تو است. و آني جمله را سه بار تكرار كرد.


رسول خدا (ص) فرمودند: خداي تعالي به بنده‌اي كه قضاي نماز شب را بجاي مي‌آورد مباهات مي‌كند و مي‌فرمايد:
اي فرشتگان، اين بنده چيزي را كه به او واجب نكرده‌ام قضا مي‌كند. گواه باشيد كه من او را آمرزيدم.


در روايت صحيح از حماد بن عثمان از امام كاظم (ع) نقل شده است كه درباره مردى كه نماز نافله مى‌خواند در حالى كه روى مركبش بين شهرها حركت مى‌كند، سؤ ال شد. فرمود: اشكالى ندارد).


در روايت صحيح از عبدالرحمن بن حجاج از آن حضرت نقل است كه مى‌گويد: «درباره نماز نافله در وطن، بر پشت مركب پرسيدم؛ هرگاه پگاه از كوفه خارج شدم و يا در شهر كوفه شتابان در پى كار بودم (چه كنم؟) فرمود: اگر شتابزده بودى و نتوانستى از مركب پياده شوى و مى‌ترسى كه اگر سواره نماز را نخوانى فوت شود، سواره بخوان، اگر نه نماز خواندنت روى زمين نزد من پسنديده‌تر است».

در روايت صحيح از عبدالرحمن بن ابى عبداللّه به نقل از امام صادق عليه السلام آمده است كه مى‌فرمايد: «روى مركب كسى حق ندارد نماز واجب را بخواند مگر مريض كه مى‌بايد رو به قبله باشد و به قرائت (فاتحة الكتاب) اكتفا كند و در نماز واجب بر هر چه ممكن باشد صورتش را بنهد و در نماز نافله اشاره مخصوصى بكند».

در روايت صحيح از جميل به دراج از آن حضرت نقل شده كه مى‌گويد: شنيدم كه مى‌فرمود: «رسول خدا صلى اللّه عليه و اله نماز واجب را در يك روز گل آلود و بارانى در كجاوه خواند».

23) اگر مشغول نماز شب بود و صبح طلوع کرد، اگر چهار رکعت از نماز شب را خوانده است و بعد صبح شد، بقيه نماز شب را به طور مخفف و بدون مستحباب مي‌خواند و اگر هنوز چهار رکعت از نماز شب نخوانده بعد صبح شد، همان دو رکعتی را که شروع کرده تمام مي‌کند و پس از آن دو رکعت نافله صبح را مي‌خواند و سپس دو رکعت نماز صبح واجب را مي‌خواند و پس از آن، باقيمانده نماز شب را قضا مي‌کند. اگر اصلا به نماز شب شروع نکرده و بعد صبح طلوع کرده باشد دو رکعت نماز نافله صبح را اول مي‌خواند و پس از آن نماز صبح را و پس از آن قضای نماز شب را بجا مي‌آورد.

تذکر: اگر نماز شب را در بين الطلوعين (يعنی بعد از اذان صبح و پيش طلوع آفتاب) مي‌خواند، بهتر است که نيت ادا يا قضا نکند، بلکه به نيت (ما فی الذمه) بخواند.
توضيح اينکه: (ما فی الذمه) به آن معنی است که نيت کند نماز شب مي‌خوانم (قربه الی الله) خواه ادا باشد خواه قضا، هر چه خدا و رسولش فرموده‌اند.

24) در مواردى كه تقديم نماز شب جايز است سزاوار است كه نيّت اداء نكند بلكه به نيّت (تعجيل) و جلو انداختن بخواند.

25) شخصي به امام صادق (ع) عرض كرد: فدايت شوم؛ من گاهى به خواندن نماز شب موفّق نمى‌شوم، آيا اجازه مى‌فرمائيد پس از خواندن نماز صبح پيش از آنكه آفتاب طلوع كند قضاى نماز شب را بخوانم؟
فرمود: آرى؛ امّا اهل خانه‌ات را از اين كار با خبر مكن زيرا آنان هم از تو ياد مى‌گيرند و اين كار را سنّت قرار مى‌دهند.

26) قضاى نماز شب را بر تقديم آن يعنى پيش از نيمه شب خواندن رجحان دارد. بنابر اين اگر مى‌داند كه قضاى نماز شب از او فوت نخواهد شد قضا اولويت دارد.

27) اگر وقت براى اداى نماز شب تنگ نباشد ولى انسان مى‌خواهد نماز وَتر را بخواند بايد آن را (رجائا) بخواند.

28) نماز وتر يك ركعت است، و كافى است در قنوت سه بار تسبيح گفتن.

29) مستحب است سوره‏هاى بزرگ، در ركعت اول و سوره‏هاى كوتاه را در ركعت دوم بخواند و در نماز (شفع) و (وتر) سوره‏هاى فلق، ناس و توحيد، قرائت كند و يا اينكه، در همهٴ آنها سورهٴ (قل هوالله احد) بخواند.

30) در نماز شَفع و وَتر بهتر است بعد از حمد سوره توحيد را بخواند تا ثواب يك ختم قرآن را ببرد.

+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۸۹/۰۶/۲۴ساعت ۱۰:۳۶ ب.ظ  توسط .........  | 

11) لازم نيست همه يازده ركعت را در يك مجلس بخواند، بلكه مي‌تواند در دو سه نوبت بخواند، بلكه تفريق افضل است، همان طور كه رسول خدا تهجد مي‌كرد.

12) مستحب است كه نماز شب را بلند بخواند تا اگر از خانواده‌اش كسي مي‌خواهد براي به نماز شب برخيزد بيدار شود.
بديهي است كه استحباب بلند خواندن نماز شب در جايي است كه امن از ريا و سُمعه باشد و اگر خداي ناخواسته خوف ريا و سُمعه در بلند خواندن باشد بايد آهسته بخواند.

13) بعد از فراغ از نماز شفع خواندن دعاى «الهى تعرض لك فى هذا الليل المتعرضون ...» مستحب است كه در مفاتيح در اعمال شب نيمه شعبان آمده است.

14) مستحب است كه انسان در قنوت آن از خوف خدا گريه كند و اگر گريه‏اش نيايد تباكى كند؛ يعنى انسان حالت گريه را به خود بگيرد.

15) مستحب است در قنوت نماز (وتر) براى چهل تن، از مؤمنان چنين دعا (كه كسى كه براى چهل مؤمن دعا كند دعايش مستجاب مى‏شود) كند: (اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِفُلاٰن) و به جاى كلمهٴ (فلان) مؤمنى را نام ببرد. و مستحب است، در قنوت، هفتاد بار استغفار كند، در حالى كه دست چپ خود را بلند نموده و با دست راست، استغفار را مىشمارد: (اَسْتَغْفِرُاللهَ رَبّي وَ أتوبُ إلَيْهِ) گرچه صد بار بهتر است. همچنين مستحب است، هفت بار بگويد: (هٰذٰا مَقٰامُ العٰائِذِ بِكَ مِنَ النٰارِ) و سيصد بار بگو: (اَلْعَفْو) و اگر كلمات (اَلْعَفْو) را به يكديگر متصل كند بهتر است، و آخر كلمه را به فتحه بخواند: (اَلْعَفْوَ اَلْعَفْوَ اَلْعَفْوَ ...).

16) مي‌توانيد در قنوت نماز وَتْر با استفاده از تسبيح يا (با انگشت دست راستتان) چهل مؤمن را به اينگونه دعا كنيد: مثلاً ( اللّهمَّ اغْفِرْ لِرُوح الله الخمينى و ...).

17) در نماز مستحب، شك ميان ركعت اول و دوم، نماز را باطل ‏نمي‌‏كند و نمازگزار مي‌‏تواند تصميم بر هر كدام بگذارد.

18) انجام كم و زيادهاى اشتباهى در نماز مستحب، سجده سهو ندارد.

19) می‌توان نماز شب را کوتاهتر و خلاصه‌ تر نيز خواند به اين صورت: دو رکعت به نيت شَفع و يك ركعت به نيت نماز وَتر يا اينكه فقط به يك ركعت نماز وتر اكتفا كرد.

20) براى نمازهاى واجب، بهتر است انسان به مسجد برود ولى در باره ‏نوافل، چنين دستورى نيست.
(اين ساده‏گيريها براى تشويق افراد به اين عبادت‏هاى سازنده‏ است. حتى اگر نماز مستحب را كسى در وقتش نتوانست‏ بخواند، قضاى‏ آنرا مى‏تواند انجام دهد،كه در اينصورت، طبق حديث، خداوند به فرشتگان مباهات كرده و مي‌‏فرمايد: به بنده‏ام بنگريد! چيزى را كه بر او واجب نكرده‏ام، قضا مى‏كند! (و در حديث ديگرى افزوده شده كه: شما را شاهد مى‏گيرم كه او را آمرزيدم).

+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۸۹/۰۶/۲۱ساعت ۱:۹ ق.ظ  توسط .........  | 
احكام نماز شب

سلام بااحکام نماز شب با شما هستیم.احکام نماز شب ۳۰تا میباشد که با۱۰تای ان دراین مطلب و۲۰ تای دیگر ان در ۲مطلب دیگر در اختیار شما قرار خواهد گرفت.

1) نماز شب مجموعاً يازده ركعت مي‌باشد كه ده ركعت آن هر دو ركعت به يك سلام خوانده مي‌شود و يك ركعت به يك سلام.
هشت ركعت از يازده ركعت را بايد به نيّت نماز شب و سپس دو ركعت ديگر به نيّت نماز شَفع و آنگاه يك ركعت نماز وَتر، كه با فضيلترين نماز شب، نماز وَتر و شَفع است و دو ركعت شَفع برتر از وَتر است.

2) نافله شب پيش از نماز صبح خوانده مي‌‏شود. و وقت آن بعد از گذشتن از نصف شب، به مقدار خواندن يازده ركعت نماز شب است. ولى احتياط آن است كه قبل از فجر اول نخوانند، مگر آن كه بعد از نافله شب بلافاصله بخوانند، كه‏ در اين صورت مانعى ندارد.
 

3) براي نماز شب مي‌توان به نماز شَفْع و وَتر اكتفا كرد، بلكه هنگام تنگي وقت مي‌توان تنها به نماز وتر اكتفا نمود.

4) وقت نماز شب از نيمه شب (ساعت 12 نيمه شب) تا فجر صادق است. و هنگام سحر از ساير مواقع بهتر (پُر فضيلتتر) است و تمامي ثلث آخر شب سحر محسوب مي‌شود. و افضل از آن خواندن نماز شب نزديكي‌هاي سحر خوانده شود.

5) جايز است انسان نماز شب را نشسته بخواند حتي در حال اختيار.
ولي اگر مي‌خواهد نشسته بخواند بهتر آن است كه هر دو ركعت نشسته را يك ركعت ايستاده حساب كند. بنابراين بايد هشت بار دو ركعت نشسته و هر دو ركعت به يك سلام كه جمعاً شانزده ركعت مي‌شود به نيت نماز شب بخواند و دوباره دو ركعت هر دو ركعت به يك سلام به نيت نماز شفع و دو بار يك ركعت هر يك ركعت به يك سلام به نيت نماز وتر، ولي در حال اضطرار و مريض همان يازده ركعت كفايت مي‌كند.

6) مسافر و كسى كه براى او سخت است نافله شب را بعد از نصف شب بخواند، مى‏تواند آن را در اول شب بجا آورد.

7) جواني كه مي‌ترسد خواب بماند و نماز شب از او فوت شود مي‌تواند نماز شب را پيش از نيمه شب (ساعت 12 نيمه شب به بعد) بخواند.

8) كساني كه براي خواندن نماز شب بعد از نيمه شب عذري دارند مانند پير مردان و يا كسي كه از سرد شدن هوا مي‌ترسد و يا از جنب شدن در خواب مي‌ترسد ... مي‌توانند نماز شب را قبل از نيمه شب بخوانند.

9) خواندن سوره در ركعتهاي نماز شب لازم نيست و مي‌تواند فقط به خواندن سوره حمد اكتفا كند. (گرچه با سوره فضيلت ديگرى دارد) هم چنين قنوت در ركعتهاي دوم مستحب است و مي‌تواند بدون قنوت بخواند.

10) نماز وَتر يك ركعت است و مي‌شود آن را بدون قنوت به جا آورد.

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۸۹/۰۶/۱۵ساعت ۹:۵۳ ب.ظ  توسط .........  | 

  انجام مستحبات و ترك مكروهات

يكي از نقطه‌هاي آغاز در رسيدن به كمال، التزام به نوافل و مستحبات است. نوافل و سنن صالحه چندان مهم است كه بعضي از فقها ترك جميع سنن را از آن جهت كه دليل بر بي‌اعتنايي به آداب شرع مقدس است حرام دانسته‌اند.

التزام و استمرار بر نوافل و مستحبات سه اثر مهم دارد:
1. گناهان انسان را محو مي‌سازد، چنانكه خداوند متعال مي‌فرمايد: «وَ أَقِمِ الصََّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ».

نماز بگذار در آغاز و انجام روز و ساعاتي از شب. زيرا نيكي‌ها بدي‌ها را از ميان مي‌برد...
و در حديث آمده است كه نماز مؤمن در شب گناهان روز او را از بين مي‌برد. و در بعضي نقل‌ها آمده است كه نماز وِتْر گناهان را از بين مي‌برد.

2. نواقص و كمبودهايي را كه بر اثر غفلت يا قصور در فرايض و واجبات رخ داده است، جبران مي‎كند. مثلاً نوافل يوميه ـ خصوصاً نوافل شب (نماز شب)، نواقص نمازهاي يوميه را مرتفع مي‌سازد، روزه‌هاي مستحبّي نواقص روزه‌هاي ماه رمضان را برطرف مي‌كند، صدقات مستحبّه كمبودهاي واجبات مالي از قبيل زكات و خمس را رفع مي‌نمايد و ... احتمال دارد كه اعمال مستحبه مطلقاً در رفع نواقص كليه فرايض و واجبات مؤثر باشد. در اين مورد به چند حديث اشاره مي‌شود.

از امام باقر (ع) نقل شده است كه فرمود: «إنَّما جُعِلْتَ النّافلةُ لِيَتُمَّ بها ما يَفْسُد منَ الْفريضةِ».
نماز نافله براي آن قرار داده شده است كه فساد و نقص فرايض را جبران كند.

و در حديث ديگر آمده است:
«إنَّ تباركَ و تعالي أتمَّ صلوةَ الْفريضةَ بصلوةِ النّافِلةِ».
خداوند تبارك و تعالي نماز واجب را با نماز نافله كامل كرده است.

ابو حمزه ثمالي مي‌گويد كه امام (ع) فرمود: هيچ نمازي بدون حضور قلب قبول نيست. من عرض كردم: فدايت شوم، همه ما هلاك شديم؟ فرمود: نه، زيرا خداوند متعال اين گونه عبادات را به وسيله نافله‌ها كامل مي‎گرداند.

3. موجب تقرّب به خداوند سبحان مي‌شود، چنانكه مي‌فرمايد: «تَتَجافي جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ».
مؤمنان حقيقي شبها پهلو از بستر بر مي‌دارند و خداي را با بيم و اميد مي‌خوانند و از آنچه روزيشان كرده‌ايم انفاق مي‌كنند. پس هيچ كس نمي‌داند به پاداش اعمالشان چه نعمتها به عنوان چشم روشني براي آنها در عالم غيب آماده شده است.

و در حديث قدسي آمده است: «... و ما تقرَّب إليَّ عبدٌ بشيْ ءٍ احبُّ إليَّ ممّا افْترضْتُ عليهِ و انَّهُ ليتقرَّبُ إليَّ بِالنّافلةِ حتي اُحبَّهُ فَإذا احْبيْتُهُ كُنْت سَمْعَهُ الّذي يسْمع بِهِ، و بصرهُ الَّذي يُبْصرُ بِهِ و لِسانَهُ الّذي ينْطقُ بِهِ وَيَدَهُ التَّي يَبْطِشُ بها، إنْ دعاني أجبتُهُ، و إنْ سَئلني أعْطَيْتُهُ...».
هيچ بنده‌اي به عبادتي بهتر از فرايض و واجبات به من تقرّب نجسته است و او به وسيله نوافل به من تقرب مي‎جويد تا جايي كه من او را دوست بدارم؛ آنگاه كه دوستش داشتم من گوش شنواي او و ديده بيناي او و زبان گويا و دست تواناي او خواهم بود، اگر مرا بخواند پاسخش مي‌دهم و چنانچه چيزي از من بخواهد ارزاني‌اش مي‌دارم.

بخش فضیلت نماز شب تمام شد.در مطلب بعد با احکام نماز شب در اختیار شما هستیم.


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۸۹/۰۶/۱۴ساعت ۹:۳۶ ب.ظ  توسط .........  | 

اتفاقاتی که برای یک سیب افتاد!

 این هم یک مطلب برای اینکه وبلاگ با مطلب بزرگ ومفید نماز شب روبه خشک نره.                                 
 
                                سیب

یه روز یه سیب از روی درخت افتاد روی سر یه مرد، و آن مرد جاذبه زمین را کشف کرد.

یه روز یه سیب از روی درخت افتاد روی سر یه مرد، و آن مرد فکر کرد که چقدر بدشانس است و آن جا را برای همیشه ترک کرد.

یه روز یه سیب از روی درخت افتاد روی سر یه مرد، و آن مرد آن سیب را نقاشی کرد.

یه روز یه سیب از روی درخت افتاد روی سر یه مرد، و آن مرد مُرد.

یه روز یه سیب از روی درخت افتاد روی سر یه مرد، و آن مرد سیب را با لذت خورد.

یه روز یه سیب از روی درخت افتاد روی سر یه مرد، و آن مرد توشه ای از علم سیب بر ذهن گذاشت و عصاره ای شفابخش ساخت برای اثبات توانگری خویش در آن چه مردم معجزه ی طب می نامیدند.

یه روز یه سیب از روی درخت افتاد روی سر یه مرد، و آن مرد گفت: این سیب توطئه خصمانه دشمنان من است و رفت تا انتقام بگیرد.

                                  سیب

یه روز یه سیب از روی درخت افتاد روی سر یه مرد، و آن مرد با تنها رمقی که از فرط گرسنگی در دستانش جاری بود، سیب را در جیب نهاد برای روز مبادا!

یه روز یه سیب از روی درخت افتاد روی سر یه مرد، و آن مرد سفری کرد به دل ذرات نهان سیب تا فلسفه ی جهان را در آگاهی از پیوند ذرات آن بیابد.

اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادن اندیشه ای را بالا ببری.

یه روز یه سیب از روی درخت افتاد روی سر یه مرد، و آن مرد رفت تا سخاوت درخت را با دوستانش تقسیم کند.

یه روز یه سیب از روی درخت افتاد روی سر یه مرد، و آن مرد گفت: من هم مثل تو از ریشه و خانواده ام وامانده ام و آن یگانه سیب، همدم یک عصرگاه آن مرد تنها شد.

یه روز یه سیب از روی درخت افتاد روی سر یه مرد، و آن مرد سیب را خاک کرد تا نگاه بدبینانه دیگران طراوت سیب را پژمرده نکند.

                                     سیب

یه روز یه سیب از روی درخت افتاد روی سر یه مرد، و او اندیشید که چه دنیای کینه توزی که حتی درخت را به جنگ با آدمی برمی انگیزد و آن درخت را قطع کرد.

یه روز یه سیب از روی درخت افتاد روی سر یه مرد، و آن مرد شعری درباره یک سیب نوشت: زندگی یک سیب است، گاز باید زد با پوست...   که حالشو ببری.

برو حالشو ببر                    hspt

حالا اگه یه روز یه سیب بیفته روی سر شما، چی کار می کنید؟ ...

+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۸۹/۰۶/۱۳ساعت ۱۰:۲ ب.ظ  توسط .........  | 
  انجام مستحبات و ترك مكروهات

                             

يكي از نقطه‌هاي آغاز در رسيدن به كمال، التزام به نوافل و مستحبات است. نوافل و سنن صالحه چندان مهم است كه بعضي از فقها ترك جميع سنن را از آن جهت كه دليل بر بي‌اعتنايي به آداب شرع مقدس است حرام دانسته‌اند.

التزام و استمرار بر نوافل و مستحبات سه اثر مهم دارد:
1. گناهان انسان را محو مي‌سازد، چنانكه خداوند متعال مي‌فرمايد: «وَ أَقِمِ الصََّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ».

نماز بگذار در آغاز و انجام روز و ساعاتي از شب. زيرا نيكي‌ها بدي‌ها را از ميان مي‌برد...
و در حديث آمده است كه نماز مؤمن در شب گناهان روز او را از بين مي‌برد. و در بعضي نقل‌ها آمده است كه نماز وِتْر گناهان را از بين مي‌برد.

2. نواقص و كمبودهايي را كه بر اثر غفلت يا قصور در فرايض و واجبات رخ داده است، جبران مي‎كند. مثلاً نوافل يوميه ـ خصوصاً نوافل شب (نماز شب)، نواقص نمازهاي يوميه را مرتفع مي‌سازد، روزه‌هاي مستحبّي نواقص روزه‌هاي ماه رمضان را برطرف مي‌كند، صدقات مستحبّه كمبودهاي واجبات مالي از قبيل زكات و خمس را رفع مي‌نمايد و ... احتمال دارد كه اعمال مستحبه مطلقاً در رفع نواقص كليه فرايض و واجبات مؤثر باشد. در اين مورد به چند حديث اشاره مي‌شود.

از امام باقر (ع) نقل شده است كه فرمود: «إنَّما جُعِلْتَ النّافلةُ لِيَتُمَّ بها ما يَفْسُد منَ الْفريضةِ».
نماز نافله براي آن قرار داده شده است كه فساد و نقص فرايض را جبران كند.

و در حديث ديگر آمده است:
«إنَّ تباركَ و تعالي أتمَّ صلوةَ الْفريضةَ بصلوةِ النّافِلةِ».
خداوند تبارك و تعالي نماز واجب را با نماز نافله كامل كرده است.

ابو حمزه ثمالي مي‌گويد كه امام (ع) فرمود: هيچ نمازي بدون حضور قلب قبول نيست. من عرض كردم: فدايت شوم، همه ما هلاك شديم؟ فرمود: نه، زيرا خداوند متعال اين گونه عبادات را به وسيله نافله‌ها كامل مي‎گرداند.

3. موجب تقرّب به خداوند سبحان مي‌شود، چنانكه مي‌فرمايد: «تَتَجافي جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ».
مؤمنان حقيقي شبها پهلو از بستر بر مي‌دارند و خداي را با بيم و اميد مي‌خوانند و از آنچه روزيشان كرده‌ايم انفاق مي‌كنند. پس هيچ كس نمي‌داند به پاداش اعمالشان چه نعمتها به عنوان چشم روشني براي آنها در عالم غيب آماده شده است.

و در حديث قدسي آمده است: «... و ما تقرَّب إليَّ عبدٌ بشيْ ءٍ احبُّ إليَّ ممّا افْترضْتُ عليهِ و انَّهُ ليتقرَّبُ إليَّ بِالنّافلةِ حتي اُحبَّهُ فَإذا احْبيْتُهُ كُنْت سَمْعَهُ الّذي يسْمع بِهِ، و بصرهُ الَّذي يُبْصرُ بِهِ و لِسانَهُ الّذي ينْطقُ بِهِ وَيَدَهُ التَّي يَبْطِشُ بها، إنْ دعاني أجبتُهُ، و إنْ سَئلني أعْطَيْتُهُ...».
هيچ بنده‌اي به عبادتي بهتر از فرايض و واجبات به من تقرّب نجسته است و او به وسيله نوافل به من تقرب مي‎جويد تا جايي كه من او را دوست بدارم؛ آنگاه كه دوستش داشتم من گوش شنواي او و ديده بيناي او و زبان گويا و دست تواناي او خواهم بود، اگر مرا بخواند پاسخش مي‌دهم و چنانچه چيزي از من بخواهد ارزاني‌اش مي‌دارم.

در حديث ديگر آمده است: «صلوةُ النَّوافِلِ قُربانُ كلِّ مؤمنِ ...».
نماز نافله وسيله نزديك شدن مؤمنان به خداوند است ...

از اميرالمؤمنين (ع) روايت است كه دل آدمى اقبالى دارد و ادبارى (گاه رو كند و در نشاط باشد و گاه پشت كند و خسته و ملول بود) هرگاه در حال نشاط بود به نوافل بپردازيد و چون پشت كند به واجبات اكتفا نمائيد. در حديث ديگر فرمود: اگر نافله به نماز فريضه لطمه زند آن نافله شما را به خدا نزديك نسازد.

ادامه ی مطلب.

 بدو بخون تا داغه...


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۸۹/۰۶/۱۳ساعت ۹:۴۶ ب.ظ  توسط .........  | 

   نماز شب و سحر خيزي از منظر قرآن مجيد

                                

نماز شب از منظر قرآن: در تفسير کشف الاسرار چنين آمده که خدای تعالی در سوره مزمل فرمود: «ای محمد به دوستان ما بگوی چون که خواهيد با ما راز و نياز کنيد روی به قبله شرع آريد و قدم در حضرت نماز نهيد».

در قرآن کريم ۱۱۲ مرتبه در ۴۵ سوره درباره نماز اوامری آمده است و نيز در ۱۷ آيه آياتی درباره نماز شب و دعوت بندگان برای برپا داشتن آن آمده است و اين همه نشان از اهميت فراوان خلوت شبانه با معبود محمود دارد.

اين آيات عبارتند از: (اسرا ۷۹، فرقان ۶۴، سجده ۱۶و ۱۷، طه۳۰، ص ۳۷ و ۳۸، زمر ۹، ذاريات ۱۷و ۱۸، طور ۴۸، مزمل۲و۳و۴و۶، دهر ۲۵ و ۲۶، فجر۳).

در ميان نوافل، «نماز شب‏» جايگاه خاصى دارد و تاكيد فراوانى كه‏ در آيات قرآن و احاديث درباره آنست،به مراتب بيش از نمازهاى ديگر مستحب است و به همين جهت، اولياء خدا بر آن مداومت و مواظبت‏ داشتند و به تهجد و عبادت نيمه شب مى‏پرداختند. تا آنجا كه نماز شب‏ را خداوند، بر بنده محبوبش حضرت محمد (ص) واجب ساخته و چنين فرمان داده بود:
«و من الليل فتهجد به نافلة لك‏».
بخشى از شب را بعنوان نافله به تهجد بپرداز و سحر خيزى كن.

قرآن، در توصيف كسانى كه نيايشگران شب و اهل نماز شب‏اند، چنين مي‌‏فرمايد:
«و المستغفرين بالاسحار».
استغفار كنندگان در سحرها.

«و الذين يبيتون لربهم سجدا و قياما».
آنانكه در حال سجود و قيام، براى خدا شب زنده‏دارى مي‌‏كنند.

«كانوا قليلا من الليل ما يهجعون‏».
مردان خدا، مقدار كمى از شب‏ را مي‌‏خوابيدند.

در قرآن كريم بارها خداوند به سحرگاهان قسم مي‌خورد، خداوند در سوره فجر، آيات 1 تا 4 و در سوره تكوير، آيه 17 كه ميفرمايد (و اللّيل اذا عسعس) سوگند به شب، چون پشت گرداند. و همين طور در سوره مدّثّر، آيه 33 و 34.
همه اين سوگندها نشانه عظمت پايان شب و سحر است و آن موقع كه تاريكي‌ها در حال تمام شدن و نور روشنى در حال بازگشتن است.

در سوره مزّمّل آيه 2، خداوند ميفرمايد: (يقم اللّيل إلاّ قلي) و در همين سوره اشاره به ترتيل قرآن در اين وقت دارد.

در سوره بني‌ اسرائيل، بعد از آيه 78، كه مربوط به نمازهاى يوميه است، در آيه 79 ميفرمايد:
«و من اللّيل فتهجّد به نافلة لك عسى أن يبعثك ربّك مقاماً محموداً».
و پاسى از شب را زنده بدار تا براى تو به منزله نافلهاى باشد.
اميد كه پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند.

و در سوره مزّمّل، به دنبال همان توصيه شب‌ زنده ‌دارى و قرائت قرآن ميفرمايد:
«يإنّ ناشئة اللّيل هى أشدّ و طناً و أقوم قي».
مسلّماً نماز و عبادت شبانه پا برجاتر و با استقامت‌تر است.

و دليل آن را در آيه 7 ميآورد كه: «يإنّ لك فى النّهار سبحاً طوي».
و تو را در روز، آمد و شدى دراز است.
نتيجه اين كه، نماز شب و شب زنده‌ دارى و قرائت قرآن در شب، دستور مؤكّد قرآن كريم است و باعث بيدارى قلب و تزكيه و تهذيب انسان مي‌شود.

برای اطلاعات بیشتر به ادامه ی مطلب بروید.


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۸۹/۰۶/۱۳ساعت ۲:۲۹ ب.ظ  توسط .........  | 

 

  1) باعث خشنودي خدا و دوستي ملائكه است.

  2) باعث مباهات خداوند بر فرشتگان است.

  3) باعث درخشش براي اهل آسمان همانند ستارگان است.

  4) باعث روشني دل است.

  5) باعث استجابت سريع دعا است.

  6) باعث پزيرش توبه و پاك شدن از گناهان از جانب حضرت حق است.

  7) باعث كفاره گناهان است.

  8) باعث زيبايي صورت و شادابي چهره و نوراني شدن آن در طول روز است.

  9) باعث سلامتي و تندرستي و رفع انواع بيماريهاي جسمي و روحي است.

  10) باعث از بين رفتن غم و اندوه و تقويت نور چشم است.

  11) باعث تمسك يافتن به اخلاق انبياء و اولياي خداوند است.

  12) باعث انجام دادن سنّت پيامبران و صالحان است.

  13) باعث تابش نور خدا به او مي‌شود.

  14) باعث مهر و محبت و محبوب القلوب شدن بين مردم است.

  15) باعث افزايش عمر است.

  16) باعث جلب رزق و روزي فراوان و ادعاي قرض است.

  17) باعث نوعي صدقه است.

  18) باعث نوشته شدن چهار ثواب بزرگ براي خود است.

  19) خداوند نه صف از ملائكه پشت سر نمازگزار قرار مي‌دهد.

  20) كليد رفتن به بهشت و جواز عبور از پل صراط است.

  21) زينت آخرت و نور مؤمن در آخرت است.

  22) نماز شب همچون سايباني در روز قيامت است بر سرش.

  23) نماز شب لباس بدن نمازگزار است در روز قيامت درحاليكه همه عريانند.

  24) نماز شب در روز قيامت همچون نوري در برابرش است و چشم نمازگزار نماز شب در روز قيامت شادمان است.

  25) نماز شب ميان شخص نمازگزار و آتش جهنم همچون حائلي فاصله مي‌گذارد.

  26) ميزان اعمال خوب نمازگزار در روز قيامت سنگين است.

  27) نماز شب همچون تاجي در روز قيامت است بر سرش.

  28) چراغي است براي تاريكي قبر و برطرف كننده وحشت تاريكي قبر است.

  29) نماز شب همچون مشعلي نوراني است در تاريكي قبر.

  30) نماز شب، نمازگزار را از عذاب قبر ايمن مي‌كند و برات آزادي از آتش جهنم است.

 وقت خواندن نماز شب

1) وقت خواندن نماز شب، بعد از نصفه شب (ساعت 12 نيمه شب) تا طلوع صبح صادق و هر چه به سحر نزديك اذان صبح (نماز صبح) نزديكتر باشد، بهتر است.

2) (افضل) بهتر است كه نماز شب به هنگام سحر خوانده شود و هنگام سحر و شب از ديدگاه شرع عبارت است از يك سوم آخر شب و هر قدر به صبح نزديكتر باشد بهتر است و فوايد آن بيشتر خواهد بود.

3) وقت نماز شب؛ نماز شب را در هر موقع شب ميتوان خواند، ولي بهتر است که در نزديکي اذان صبح خوانده شود. وقت نماز شب از نيمه شب تا فجر صادق است و هنگام سحر از ساير مواقع بهتر است.

چون نماز شب مبحث زیادی میباشد انشاالله در مطالب دیگر از فضیلت ها واحکام و کیفیت این نمازرا به طور کامل برایتان خواهم نوشت تا استفاده ی لازم را ببرید.

 

+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۸۹/۰۶/۱۳ساعت ۱۲:۲۲ ق.ظ  توسط .........  | 

ادله اى كه نقش انسان را در مقدرات شب قدر ثابت مى كند به شرح زير تقديم مى گردد:

 

۱- حالات و دريافت هاى شخصى

 كسانى كه اهل دعا و راز و نياز و اهل شب قدر هستند، نقش خويش را در شب قدر به خوبى دريافته اند. گاهى اين حالات آن چنان ژرف و تاثيرگذار است كه تا شب قدر آينده و بلكه تا آخر عمر، در همه افكار، اخلاق، كردار و رفتار شخص رخنه كرده و آن را در يك خط و سير معنوى قرار مى دهد. ديگرانى هم كه به اين حد از معنويت راه پيدا نمى كنند، به فراخور حال خود از مجالس و محافل و شب زنده داریهای شب قدر بهره بردارى كرده و فيض معنوى مى برند. ريشه اصلى اين دگرگونى ها و حالات، به خود افراد بر مى گردد و اينكه تا چه حد خود را آماده بهره بردارى از بركات شب قدر و فضيلت هاى آن كرده باشند. اگر معنوياتى كه در شب قدر نصيب انسان شده و در زندگى آن ها تحولى آفريده، هيچ ارتباطى با آنان نداشته باشد و تنها به خدا و فرشتگان و نويسندگان مربوط باشد كه هر چه بخواهند، براى هر كس بدون ملاحظه حالاتش تقدير كنند در اين صورت مقتضاى حكمت و مصلحت اين است كه يا به هيچ كس هيچ ندهند و يا آنچه مى دهند، به همه يكسان و على السويه بدهند؛ در حالى كه ما مى دانيم همه بركات خداوندى در شب قدر براى بندگان سرازير مى گردد و با اختلاف و تفاوت به آنان داده مى شود؛ پس نتيجه مى گيريم تنها دليل اين تفاوت، كارها و اعمال و ميزان تلاش خود بندگان است و بس. نتيجه اينكه يكى از راه هاى رسيدن به اينكه آيا افراد در مقدرات منتخب قدر، صاحب نقش هستند يا نه، اين است كه ببينيم چه اندازه دگرگونى در همين شب با بركت در آنان ايجاد گشته است.


٢- شناساندن شب قدر

 خداوند تبارك و تعالى با نزول سوره اى خاص، شب قدر را به مردم معرفى فرموده است. در دو آيه اين سوره مباركه فرموده است: قرآن در شب قدر نازل شده و فرشتگان در آن شب فرود مىآيند. سپس افزوده است: شب سلامت است. و فرموده است: عمل صالح در او، برابر با عمل صالح در طول هزار ماه است. فردى به امام باقر (ع) عرض كرد: مراد و مقصود از اينكه شب قدر بهتر از هزار ماه است چيست؟ حضرت فرمودند: ((والعمل الصالح فيها من الصلاه والزكاه و انواع الخير خير من الف شهرليس فيها ليله القدر)) (1)؛ كار شايسته از قبيل نماز و زكات، صدقات و انفاقات و، انواع خوبى ها در آن شب برتر از هر كار شايسته اى است كه در مدت هزار ماه كه شب قدر در آن نيست، انجام شود. اگر كارهاى نيك بندگان و چند برابر پاداش آن تاثيرى در مقدرات و سرنوشت افراد در شب قدر ندارد، از گفتن و دانستن آن چه سودى عايد بندگان مى شود؟ اگر نزول قرآن در شب قدر و بيان كردن اين مطلب، سود و زيانى را متوجه هيچ كس نمى كند، چه انگيزه اى در اعلام اين شب نهفته است؟ اگر دانستن نزول فرشتگان، در نتيجه تلاش افراد سودمند نباشد، چرا بايد مردم در جريان آن باشند و دانستن آن چه گره ای از كار بندگان مى گشايد؟ مى دانيم كه كار بيهوده حتى از افراد عادى و معمولى پسنديده نيست، چه رسد به پروردگار آسمان و زمين كه هيچ كارى را بدون حكمت و مصلحت انجام نمى دهد. حكمت معرفى شب قدر به عنوان شبى كه قرآن در آن نازل شده و شبى كه مقدرات در آن سامان داده مى شود، اين است كه بنده سرنوشت و مقدرات خويش را به قرآن پيوند بزند و آن را سرمشق و سرچشمه فكر و عمل خويش قرار بدهد،اگر كردارش موافق با قرآن و در جهت آن باشد، عمل كننده به آن سعادتمند است واگر خداى نكرده مخالف با قرآن باشد، فاعل آن شقى خواهد بود.


۳- اجماع و سيره مسلمانان

مى دانيم كه همه دانشمندان اسلام و مسلمانان از هر فرقه و گروهى، بر اهميت شب قدر و احياى آن تاكيد فراوان دارند و به شب زنده دارى آن شب، اهتمام مى ورزند. نقل شده كه يكى از دانشمندان بزرگ اسلام، براى اينكه شب قدر را درك كند، يك سال تمام يعنى حدود 357 شب، از سر شب تا به صبح شب زنده دارى كرد.(2) اين همه اقبال و توجه به تشكيل اجتماعات با شكوه براى خواندن دعا و مناجات و راز و نياز و تضرع و ابتهال، همراه گريه وزارى و استغفار، برخاسته از يك واقعيت انكارناپذير است و آن دخالت انسان ها در سرنوشت خودشان است.


۴- سفارش امامان دين بر احياى شب قدر حتى در حال بيمارى

 امام صادق(ع) به ابوبصير مى فرمايد: ((وصل فى كل واحده منهما مئه ركعه))؛ در هر يك از دو شب بيست و يكم و بيست و سوم صد ركعت نماز بخوان ((واحيهما ان استطعت الى النور))؛ تا مى توانى آن دو شب را تا سپيده صبح شب زنده دارى كن ((واغتسل فيهما))؛ در آن دو شب غسل كن. ابو بصير عرض كرد اگر نتوانستم ايستاده نماز بخوانم؟ فرمودند: نشسته بخوان. اگر باز هم نتوانستم؟ خوابيده بخوان.
اگر باز هم نتوانستم؟ ايرادى ندارد كه سر شب كمى بخوابى و باقى مانده شب ر، به هر نحوى كه مى توانى به عبادت بپردازى، چون در ماه رمضان، درهاى آسمان گشوده است، شيطان ها در زنجيرند و اعمال مومنان پذيرفته مى شود. از حديث فوق، مى توان تاثير فراوان كارهاى انسان را بر سرنوشت او ارزيابى كرد. مى بينيم ابوبصير كه يك راوى زبردست و كار كشته در فن روايت است، با پيش بردن مرحله به مرحله سوال ها در صدد آن است كه ژرفاى شب قدر و اهميت عمل در آن شب را به دست آورد؛ امام (ع) هم، چنان بر اهميت عبادت در شب قدر پافشارى مى فرمايند كه رضايت نمى دهند بنده حتى اگر بيمار باشد، از نتيجه اعمال صالح خويش محروم گردد. نكته در خور توجهى كه تاثير انسان را مشخص مى كند، جمله پايانى امام (ع) است كه آن را به عنوان ريشه و علت تاكيد و تشويق بر عمل صالح بيان فرموده اند؛ آنجا كه فرمودند: ((و تقبل اعمال المومنين))؛ اعمال مومنان در شب قدر پذيرفته مى شود. (3)

 
٥- تشويق زياد به دعاهاى ماثور و راز و نياز

 مى دانيم كه دعاهاى شب قدر، از طولانى ترين و پر محتواترين دعاهاست؛ دعاهايى مانند ((جوشن كبير))، ((ابوحمزه ثمالى)) و امثال آن ه، كه اگر با حال و توجه خوانده شود، مايه انقلاب و دگرگونى روحى است، ادعيه اى كه انسان را با دريايى از معارف آشنا مى كند. انسان با خواندن دعا از يك طرف، با ياد آورى لطف، گذشت، كرم، رحمت و بخشش بى پايان خداى مهربان او را در كنار و دستگير خويش مى بيند و نور اميد در دلش مى درخشد و از ديگر سو، با ياد آوردن سختى هاى جان كندن، تنگى و فشار قبر، گرفتارىهاى عالم برزخ، حساب و كتاب فرداى قيامت، شعله هاى دردناك و سوزان دوزخ و حسابرسى دقيق در صحراى محشر، تمام وجودش، سرشار از ترس و نگرانى گرديده و آنچه عيش و نوش است فراموش كرده و گذشته خود و آنچه بوده و كرده است را با آنچه بايد باشد مى سنجد و زيانى كه در گذشته متوجه وى شده است را در مى يابد و علاوه بر شك و ترديدى كه نسبت به راه و روش نا مطلوب خويش پيدا مى كند، ندامت سراسر وجودش را پر كرده و تصميمى سرنوشت ساز مى گيرد و مسير زندگى اش را دگرگون مى كند. اگر هم به اين مرحله نرسد، لااقل بر كردار خود بيشتر مواظبت خواهد داشت؛ زيرا بيم و اميدى كه دستاورد شب قدر است در مراحل زندگى به يارىاش مى شتابد. در مقابل، اگر كسى از دعا رو برگرداند و شب قدر را هم به غفلت سپرى كند، در همان جمود و غفلت، زندگى را به پايان خواهد برد و سرنوشتى شقاوت بار در انتظارش مى باشد. از گفتار فوق، اين نتيجه به دست مىآيد كه در واقع خود انسان وارد مسير سرنوشت خويش گشته و آن را تغيير مى دهد. گاهى براى پيمودن مسير مقدرات، بر بال دعا و گاه بر بال عمل مى نشيند؛ گر چه دعا هم نوعى عمل محسوب مى شود. بنابراين، دعا در شب هاى قدر كه يك كار اختيارى است منشااثر است و در سرنوشت افراد دخالت دارد؛ به همين دليل به آن سفارش اكيد شده است. علاوه بر سفارش شفاهى بزرگان دين و علماى اسلام به خواندن دعاها در طول سال، در شب هاى قدر تاكيد بيشترى بر اين امر شده است؛ پس حتما منشا اثر است وگرنه كار لغو و بيهوده از بزرگان سر نمى زند.


٦- نكوهش بهره نبردن از شب قدر

 پيامبر گرامى اسلام (ص) فرمودند: ((من ادرك ليله القدر، فلم يغفر له فابعده الله )) (4)؛ از خداوند به دور باد و نفرين بر كسى كه به شب قدر برسد و زنده باشد، اما آمرزيده نشود. با اين حديث نقش انسان در تعيين سرنوشت خود واضح تر مى گردد و معلوم مى شود كه بدبختى و شقاوت مقدر در شب قدر، نتيجه كار خود بندگان است وگرنه از نظر منطقى با توجه به شان و مقام پيامبر گرامى (ص) قابل قبول نيست كه آن بزرگوار به خاطر انجام ندادن كارى بى اثر و بى خاصيت، سهل انگاران را نكوهش و مذمت فرمايند. ((انس بن مالك)) از پيامبر(ص) نقل كرده كه فرمودند:((ان هذا الشهر قد حضركم))؛ ماه مبارك به شما رو آورده است. ((و فيه ليله خير من الف شهر))؛ در اين ماه شبى است كه برتر از هزار ماه است. ((من حرمها فقد حرم الخير كله))؛ هر كس از فيض شب قدر محروم گردد، از تمام خيرات بى نصيب مانده است. ((ولا يحرم خيرها الا محروم)) (5)؛ و محروم نمى ماند از بركات شب قدر، مگر كسى كه خويشتن را محروم كرده است. روايات، بعضى از گناهان را مانع بهره بردارى گناهكار از شب قدر دانسته اند، از جمله آن كارها ميخوارگى يا ((دايم الخمر)) بودن و نيز آزار پدر و مادر است.


٧- شب قدر مكمل اعمال صالح

 يكى از دلايل تفضل شب قدر به امت اسلام، كامل و پر كردن پيمانه اعمال صالح مسلمانان و جبران كمبودهاى آنان است، تا با دستى پر اين جهان را ترك كنند. پيش از اين گفتيم كه امام صادق(ع) در تفسير آيه شريفه ((ليله القدر خير من الف شهر)) فرمودند: مراد اين است كه انجام كار خوب در آن شب برابر عمل صالح در طول هزار ماه است. روايتى نيز از امام باقر(ع) وارد شده، در پاسخ به اين پرسش كه چرا شب قدر به وجود آمده و به عبارت ديگر فلسفه شب قدر چيست؟ ايشان مى فرمايند: ((و لولا ما يضاعف الله للمومنين، لما بلغوا ولكن الله عز و جل يضاعف لهم الحسنات))؛ اگر خداوند كارهاى مومنان را چند برابر نكند به سر حد كمال نمى رسند، اما از راه لطف كارهاى نيكوى آن ها را چند برابر مى فرمايد تا كاستى هايشان جبران شود. از اين روايت و روايت قبلى به خوبى مى توان فهميد كه مبنا و اساس، عمل صالح خود بنده است؛ هنگامى كه يك عمل صالح معمولى با زمانى پر بركت و مقدس همراه گردد، از ارزشى چند برابر برخوردار مى شود و گاه همراه شدن يك عمل صالح با ولايت و اعتقاد و امامت مى تواند انسان را به اوج شرافت برساند؛ پس، راز سعادتمند شدن انسان ها در شب قدر، عمل اختيارى صالحى است كه با عنايت خداوند، بركت يافته و چند برابر مى شود. در روايات به پاره اى از اعمال سفارش شده كه نتيجه ويژه آن در شب قدر نهفته است.


٨- نتيجه بخش بودن بعضى از اعمال در شب قدر:

 1- نماز ((انس بن مالك)) از پيامبر گرامى(ص) روايت كرده كه فرمودند: ((من صلى من اول شهر رمضان الى آخره فى جماعه فقد اخذ بحظا من ليله القدر)) (6)؛ كسى كه از اول تا آخر ماه مبارك، در نماز جماعت حاضر شود، بهره اى از شب قدر نصيبش شده است.
2- افطارى دادن با مال حلال ((ابو شي ابن حيان)) از پيامبر اكرم(ص) نقل كرده كه فرمودند: ((من فطر صائما فى شهر رمضان من كسب حلال صلت عليه الملائكه و ليالى رمضان كلها و صافحه جبرائيل(ع) ليله القدر و من صافحه جبرائيل(ع) يرق قلبه و تكثر دموعه...)) (7)؛ كسى كه با مالى كه از راه حلال به دست آورده، روزه دارى را افطار دهد، در تمام شب هاى رمضان فرشتگان بر او درود فرستند و جبرئيل در شب قدر با وى مصافحه كند، نشانه مصافحه جبرئيل آن است كه دل مصافحه شونده نرم و اشكش جارى مى شود.
3- صدقه درباره امام زين العابدين(ع) آمده است: ((كان اذا دخل شهر رمضان تصدق فى كل يوم بدرهم فيقول: لعلى اصيب ليله القدر)) (8)؛ در هر روز ماه مبارك يك درهم صدقه مى دادند، آن گاه مى فرمودند: شايد با اين كار، شب قدر را دريابم و از آن بهره گيرم. ((عبدالله بن مسعود)) روايت مى كند كه شبى رسول خدا(ص) از نماز عشا فارغ شد، مردى از ميان صفوف برخاست و گفت: اى مهاجران و انصار، مردى غريبم و بر هيچ چيز قدرت ندارم. مرا طعامى دهيد. رسول خدا گفت: اى فقير، ذكر غريب مكن كه دل مرا اندوهگين ساختى. بعد از آن فرمودند: غريبان چهار قسمتند: 1- مسجدى كه در ميان قومى باشد كه در آنجا نروند و نماز نخوانند. 2- مصحفى و قرآنى كه در خانه اى باشد و مردم آن خانه از آن تلاوت نكنند. 3- عالمى كه در ميان جماعتى باشد و ايشان تفقد وى نكنند و از او مسايل دينى سوال نكنند. 4- اسيران اهل اسلام كه در ميان كفار باشند، پس فرمود: كيست كه موونه و غذاى اين مرد را كفايت كند تا در فردوس اعلا خدا او را جاى دهد؟ حضرت على(ع) برخاست و دست سائل را گرفت و به حجره فاطمه زهرا(س) رفت و گفت: اى دختر رسول خد، در كار اين ميهمان نظرى كن. حضرت زهرا فرمود: در خانه طعام اندكى موجود است و حسن و حسين گرسنه اند و شما روزه داريد و آن طعام يك نفر را بيشتر كفايت نمى كند. على(ع) فرمود: آن را حاضر كن.
فاطمه(س) طعام را پيش آورد. حضرت امير آن طعام را پيش ميهمان نهاد و با خود گفت كه اگر من از اين طعام بخورم ميهمان را كافى نباشد و اگر نخورم سبب خجالت ميهمان شود، پس دست دراز كرد به سوى چراغ و چنان نشان داد كه چراغ را اصلاح مى كنم و آن را خاموش كرد و فاطمه(س) را گفت در روشن كردن چراغ ديگر تعلل كن تا ميهمان از خوردن غذا فارغ شود و خود حضرت دهان را مى جنباند تا مهمان تصور كند كه على غذا مى خورد. و چون ميهمان از غذا خوردن فارغ شد فاطمه(س) چراغ را آورد و طعام همچنان برجاى بود. اميرالمومنين فرمود: اى فقير، چرا طعام خود را نخوردى؟ گفت: سير شدم؛ پس على(ع) و فاطمه(س) و حسن(ع) و حسين(ع) و فضه و همسايگان از آن طعام خوردند و هنوز باقى بود. (9)

4- شب زنده دارى حضرت رسول (ص) فرمودند: ((من احيا ليله القدر حول عنه العذاب الى السنه القابله)) (10)؛ كسى كه شب قدر را شب زنده دارى كند، تا شب قدر آينده، عذاب دوزخ از او دور گردد.
5- غسل و شب زنده دارى امام موسى بن جعفر(ع) فرمودند: ((من اغتسل ليله القدر و احياها الى طلوع الفجر خرج من ذنوبه)) (11)؛ كسى كه در شب قدر غسل كرده و تا سپيده صبح شب زنده دارى كند، گناهانش آمرزيده مى شود. رواياتى كه ذكر شد به خوبى دلالت دارند كه برخى مقدرات و پاداش ه، مانند دور شدن عذاب دوز كه در حديث پيامبر اكرم(ص) ذكر شده بود، نتيجه كار خود بندگان است. موارد فوق مى تواند براى نشان دادن اينكه سرنوشت هر انسانى در شب قدر به دست خودش رقم مى خورد، كافى باشد، ولى براى تكميل بحث، نكاتى چند كه خارج از چارچوب شب قدر و نشان دهنده موثر بودن انسان در تعيين سرنوشت خويش است را مطرح مى كنيم. اين بحث تكميلى را در دو بخش انجام مى دهيم:  

1-عمل و پاداش آن در ماه مبارك رمضان. 2-عمل و پاداش آن، صرف نظر از زمان خاص.
1
- پاداش ها در ماه مبارك رمضان

امام هشتم على بن موسى الرضا(ع) فرمودند: در ماه مبارك كارهاى خوب پذيرفته و كارهاى زشت بخشيده شده است. خواندن يك آيه قرآن در اين ماه، برابر با يك ختم قرآن در ماه هاى ديگر است. كسى كه برادر خود را با يك لبخند شاد كند، در روز واپسين خداوند دلش را شاد كرده و مژده بهشت به او دهد. كسى كه مومنى را در اين ماه يارى كند، خداوند در روزى كه قدم ها بر پل صراط مى لغزند او را دستگيرى كرده و از پل صراط عبورش خواهد داد. هركس خشم خود را نگه دارد، خداوند در روز قيامت بر وى خشم نكند. هركس درمانده اى را فريادرسى كند، خداوند در روز قيامت وى را از رسوايى بزرگ ايمن گرداند و رسوايش نكند. كسى كه ستمديده اى را يارى كند، خداوند او را در دني، در مقابل دشمنانش يارى كرده و در روز قيامت نيز، در موقف حساب و ميزان ياريش فرمايد. (12) و در روايت ديگر امام صادق(ع) از پيامبر اكرم(ص) روايت كرده كه فرمودند: كسى كه ماه مبارك رمضان را روزه دارد و از حرام و تهمت زدن به ديگران اجتناب ورزد، خدا از او خشنود شده و بهشت را بر او واجب و حتمى مى كند. (13) دو روايت بالا ارتباط محكم پاداش ها و اعمال بنده در ماه مبارك و نقش انسان در ترسيم سيماى درونى او را كاملا آشكار نموده است.
2- پاداش عمل با صرف نظر از زمان خاص آيات و روايات فراوانى هست كه بعضى دگرگونى ها و پاداش هاى خاص را نتيجه كار بنده دانسته، يا عمل او را تنها عامل معرفى كرده اند.
نمونه اى از اين آيات و روايات: ((ان الله لا يغير ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم))(14)؛ در حقيقت خدا حال قومى را تغيير نمى دهد، تا آنان حال خود را تغيير دهند. ((ظهر الفساد فى البر والبحر بما كسبت ايدى الناس ليذيقهم بعض الذى عملوا لعلهم يرجعون)) (15)؛ به سبب اعمال مردم، فساد در خشكى و دريا آشكار شد تا به آنان جزاى بعضى از كارهايشان را بچشانند، باشد كه باز گردند. دعا دگرگون كننده سرنوشت ((ابن حبان)) و ((حاكم)) از پيامبر اكرم(ص) روايت كرده اند كه فرمود: فقط دعاست كه تقدير و سرنوشت ها را دگرگون مى كند و تنها نيكى است كه مايه افزايش عمر مى گردد. گاهى شخص گناهى را مرتكب مى شود و به واسطه آن از روزى و نعمتى محروم می ماند.

+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۸۹/۰۶/۰۹ساعت ۶:۳۴ ب.ظ  توسط .........  | 

روزی عشق، صبر و گذشت گرد هم آمده بودند. هر کدام شروع کردند از محسنات خود سخن گفتن، هر یکی سعی می کرد خود را مهمتر از دیگری جلوه دهد، نزاع بین آنها در گرفت…

عشق می گفت: “بدون من صبر و گذشت معنایی ندارد، من هستم که به تمام هستی هویت می بخشم”

صبر پاسخ داد: “اگر نیروی من نبود ، هیچ انسانی توان تحمل این همه مصائب و مشکلات مختلف را در زندگی نداشت”

گذشت به سخن آمد: “ولی این من هستم که باعث شده ام انسانها با تمام اختلاف هایشان با یکدیگر کنار بیایند و گر نه هر کس از دیگری فرار می کرد”
چون راه به جایی نبردند، قضاوت را به محضر پروردگار حکیم بردند…

خداوند فرمود: “حال که اینگونه بین شما اختلاف افتاده است، من با هر سه شما یک نیروی عظیم و واحدی خواهم ساخت و بر هر قلبی که محبت من در آن جای داشته باشد فرو می فرستم تا توسط شما سه موهبت، به اوج قله انسانیت و بندگی نائل گردد”

+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۸۹/۰۶/۰۶ساعت ۷:۶ ب.ظ  توسط .........  | 
امام صادق علیه السلام

از انتظارات مهم تمام امامان و همچنین امام صادق(علیهم‎السلام) این است كه شیعیان از گناه به شدت دوری نمایند و هرگز به بهانه شفاعت و محبت اهل بیت، دور گناه نروند، چرا كه گناه راه رسیدن به محبت و ولایت اهل بیت را نیز سد می‎كند.

متأسفانه امروزه مردم بر این باورند كه می‎توانند هر گناهی انجام دهند، و هر عمل زشتی را مرتكب شوند، آنگاه با گریه و عزاداری برای امام حسین(علیه‎السلام) و اظهار محبت به اهل بیت(علیهم‎السلام) همه را جبران كنند. از طریق ربا و كلاهبرداری پول، در می‎آورند ولی مقداری از آن را نذر امام حسین(علیه‎السلام) می‎كنند به خیال این كه حساب پاك شده است.

خمس و زكات مال خود را نمی‎پــردازند ولی به زیارت امام رضا(علیه‎السلام) یا به عتبات عالیات (كربلا و نجف) مشرف می‎شوند، نماز نمی‎خوانند اما در شب عاشورا تا نصف شب سینه می‎زنند و ... اینان بدانند كه هرگز ائمه ما از آنها راضی نمی‎شوند، مگر دست از گناه بردارند. امام باقر(علیه‎السلام) در این باره می‎فرماید.

به خدا قسم كسی به خدا تقرب نمی‎یابد مگر بوسیله طاعت و بندگی، ما مدركی برای دوری از آتش در دست نداریم و نه كسی به نفع خود از خدا حجتی گرفته است، (بنابراین) هر كس مطیع و فرمانبر خدا باشد او دوست ما است و هر كس خدا را معصیت كند دشمن ما شمرده می‎شود، و (بدانید كه) رسیدن به ولایت و دوستی ما جز از راه عمل و دوری از حرام میسر نیست.» (1)

امام علی(علیه‎السلام) فرمود: «دوست و نزدیك پیامبر اسلام كسی است كه خدا را فرمان برد، اگر چه خویشاوندی‎اش با آن حضرت دور باشد، و دشمن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) كسی است كه خدا را فرمان نبرد، هر چند از نزدیكان نسبی آن سرور باشد.» (2)

آری در پیشگاه خداوند و معصومان، سلمان فارسی مطیع خدا و بلال حبشی پیرو حق، از ابولهب كه عموی پیامبر است ولی كافر به خداوند است و سرکش نسبت به فرامین الهی، برتر و بالاتر است.

امام صادق(علیه‎السلام) نه تنها انتظار دارد كه شیعیان، گناه و معصیت نكنند بلكه از شركت در مجالس گناه نیز خودداری كنند. چرا كه یكی از عوامل تأثیرگذار بر روح آدمی محیط اطراف، از جمله محفل‎های آلوده است، لذا امام صادق(علیه‎السلام) مؤمنین را از شركت در چنین محافلی نهی نموده است. آن جا كه فرمود: «لا ینبغی للمؤمن انی یجلس مجلساً یعصی الله فیه ولا یقدر علی تغییره(3)؛ برای مؤمن شایسته نیست كه در مجلسی بنشیند كه در آن معصیت خداوند انجام می‎شود و او توانایی تغییر آن را ندارد.

+ نوشته شده در  جمعه ۱۳۸۹/۰۶/۰۵ساعت ۳:۲۷ ب.ظ  توسط .........  | 
برای ترک گناه چه کار بکنم؟


 

دستور العمل های زیر براى ترك گناه مفید است :
1- ترك زمینه گناه: این خود زیرمجموعه‏اى دارد كه مهمترین آن عبارت از است:
- كنترل چشم: دقیقا باید مواظب چشم خود بود كه مبادا به نامحرم و كلًا هر آنچه كه شهوت‏انگیز است، نگاه شود. عن الصادق (ع): «النظر سهم من سهام ابلیس مسموم و كم من نظرة اورثت حسرة طویله نظر دوختن تیرى مسموم از تیرهاى ابلیس است و چه بسا نگاهى كه حسرت درازمدتى را (در دل) به ارث بگذارد»
تا حد امكان انسان از حضور در مجالس مختلط یا برخورد با نامحرم پرهیز نماید.
- كنترل گوش: باید از شنیدنى‏هایى كه ممكن است به حرام منجر شوند و زمینه‏ساز حرام هستند پرهیز شود. مانند نوار موسیقى، صداى شهوت‏انگیز نامحرم و.
- ترك مصاحبت با دوستان ناباب: دوستانى كه باعث مى‏شوند انسان مزه گناه را مزمزه كند، در واقع دشمن هستند و باید از آنها پرهیز كرد.
از امام سجاد (ع) نقل شده: «النهى عن مصاحبة خمسة و محادثتهم و مرافقتهم فى طریق و هم الكذاب والفاسق والبخیل والاحمق والقاطع لرحمه حضرت از همراهى و سخن گفتن و رفیق بودن با پنج كس را نهى فرموده: كذاب، گناهكار، بخیل، احمق و كسى كه قطع رحم كرده است»
البته اینها از مهمترین زمینه‏هاى گناه هستند كه باید ترك شوند ولى كلًا هر چیزى كه زمینه گناه را فراهم مى‏كندباید ترك شود.
2- ترك فكر گناه: ترك زمینه گناه سهم به سزایى در ترك فكر گناه دارد ازاین‏رو هر چه بیشتر و دقیقتر زمینه گناه ترك شود فكر گناه كمتر به سراغ انسان مى‏آید. این فكر گناه است كه شوق در انسان ایجاد مى‏نماید و بعد از شوق اراده‏ى عمل سپس خود گناه محقق مى‏شود، مسلما تا اراده و شوق و میل نسبت به كارى نباشد انسان مرتكب آن كار نمى‏گردد.
3- اشتغال به برنامه شبانه‏روزى: حتما باید شبانه‏روز خود را با برنامه‏ریزى صحیح و متناسب وضع روحى و جسمى خود پر كنید و هیچ ساعت بیكارى نداشته باشید تا نفس شما را مشغول كند. در اوقات بیكارى وسوسه‏هاى نفس و شیطان به سراغ انسان مى‏آید و او را به فكر گناه و سپس به خود گناه مى‏كشاند قال امیرالمؤمنین على (ع): «ان هذه النفس لامارة بالسوء، فمن اهملها، جمحت به الى المآثم براستى و حقیقت كه این نفس (انسانى) پیوسته و مرتب به بدى امر مى‏كند در نتیجه هر كس آن را به خود واگذارد (و به كارى نگمارد) نفس او را به سمت گناهان مى‏كشاند»
4- روزه گرفتن: روزه گرفتن قواى حیوانى و شهوانى انسان را تضعیف مى‏كند اگر قواى شهوانى ضعیف گشت قهرا فكر گناه هم كم‏رنگ مى‏شود. عن ابى جعفر (ع) قال: «اذا شبع البطن طغى هرگاه شكم پر شود طغیان مى‏كند.
مفهومش این است اگر شكم بر نشود طغیان نمى‏كند و بهترین قسم جوع و گرسنگى همان روزه گرفتن است.
تذكر این نكته بسیار ضرورى است كه اولًا: روزه نباید براى بدن ضررى داشته باشد وگرنه شرعا حرام است. ثانیا: براى كارهاى روزمره مخل نباشد. ثالثا: اگر نه مضر بود ونه مخل فقط روزهاى دوشنبه و پنج‏شنبه باشد نه بیشتر ولى در هر صورت اگر براى روزه گرفتن عذرى است مورد بعدى یعنى ورزش دو برابر شود.
5- ورزش: هر روز ورزش لازم است البته آن ورزش‏هایى باشد كه براى بدن ضررى ندارد مثل نرم دویدن و نرم طناب زدن و انجام حركت‏هاى كششى و اگر براى روزه گرفتن عذرى هست زمان ورزشى دوبرابر شود مثلًا از بیست دقیقه به چهل دقیقه افزایش یابد.
6- فكر در مرگ: این یكى دیگر از چیزهاى بسیار مفید است كه فكر گناه را یا از بین مى‏برد و یا كم مى‏كند كه این به شدت و ضعف فرو رفتن در فكر مرگ بستگى دارد اگر انسان با این واقعیت انس بگیرد و مردن را باور دل سازد نقشى سازنده و بالا برنده دارد. قال امیرالمؤمنین على (ع): «اذكروا هادم اللذات و منغص الشهوات و داعى الشتات یاد كنید (مرگ را) درهم كوبنده لذات را و تیره و تلخ كننده شهوات را و دعوت كننده جدایى‏ها را»
یاد مرگ دل را از تعلق به شهوات جدا مى‏سازد و انسان را از گناه و فكر گناه باز مى‏دارد آنچه كه بسیار مهم است این است كه اولًا این فكر هر روز و مستدام باشد اگر شبانه‏روزى نیم‏ساعت باشد كافى است ثانیا در مكان خلوتى باشد مخصوصا اگر آن مكان خلوت خود محیط قبرستان باشد به هر گونه كه این
فكر در مرگ با جان عجین شود و باور دل گردد بسیار مطلوب است مثلًا یكى از كیفیت‏هاى فكر در مرگ را یكى از بزرگان چنین مى‏فرمود: تمام خاطرات تلخ و شیرین گذشته را در حد امكان مثل یك فیلم از ذهن بگذراند و به خود بباوراند كه همه اینها گذشت و چند روز باقى مانده عمر هم مى‏گذرد لحظات جان دادن، وقتى كه خویشان و نزدیكان را رها مى‏سازد و از تمام تلخ و شیرینى‏ها وداع مى‏كند و همه و همه را به خوبى تأمل كند تا دل بلرزند و چشم بگرید.
سخن آخر این است كه این دستورات وقتى نتیجه مى‏بخشد كه هر چه دقیق‏تر به آن عمل شود زمان نتیجه آن بستگى به شرایط و خصوصیات افراد دارد، ازاین‏رو پى‏گیر زمان نتیجه نباید بود فقط هم و غمّ صرف عمل به دستورات شود.
موفق باشید.

+ نوشته شده در  جمعه ۱۳۸۹/۰۶/۰۵ساعت ۱:۱۱ ق.ظ  توسط .........  | 

درسهاي زندگي :

 

در 15 سالگي آموختم كه مادران از همه بهتر مي دانند ، و گاهي اوقات پدران هم .


در 20 سالگي ياد گرفتم كه كار خلاف فايده اي ندارد ، حتي اگر با مهارت انجام شود .


در 25 سالگي دانستم كه يك نوزاد ، مادر را از داشتن يك روز هشت ساعته و پدر را از داشتن يك شب هشت ساعته ، محروم مي كند .


در 30 سالگي پي بردم كه قدرت ، جاذبه مرد است و جاذبه ، قدرت زن .


در 35 سالگي متوجه شدم كه آينده چيزي نيست كه انسان به ارث ببرد ؛ بلكه چيزي است كه خود مي سازد .


در 40 سالگي آموختم كه رمز خوشبخت زيستن ، در آن نيست كه كاري را كه دوست داريم انجام دهيم ؛ بلكه در اين است كه كاري را كه
انجام مي دهيم دوست داشته باشيم .


در 45 سالگي ياد گرفتم كه 10 درصد از زندگي چيزهايي است كه براي انسان اتفاق مي افتد و 90 درصد آن است كه چگونه نسبت به آن
واكنش نشان مي دهند.


در 50 سالگي پي بردم كه كتاب بهترين دوست انسان و پيروي كوركورانه بد ترين دشمن وي است .


در 55 سالگي پي بردم كه تصميمات كوچك را بايد با مغز گرفت و تصميمات بزرگ را با قلب .


در 60 سالگي متوجه شدم كه بدون عشق مي توان ايثار كرد اما بدون ايثار هرگز نمي توان عشق ورزيد .


در 65 سالگي آموختم كه انسان براي لذت بردن از عمري دراز ، بايد بعد از خوردن آنچه لازم است ، آنچه را نيز كه ميل دارد بخورد .


در 70 سالگي ياد گرفتم كه زندگي مساله در اختيار داشتن كارتهاي خوب نيست ؛ بلكه خوب بازي كردن با كارتهاي بد است .


در 75 سالگي دانستم كه انسان تا وقتي فكر مي كند نارس است ، به رشد وكمال خود ادامه مي دهد و به محض آنكه گمان كرد رسيده شده
است ، دچار آفت مي شود .


در 80 سالگي پي بردم كه دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترين لذت دنيا است .


در 85 سالگي دريافتم كه همانا زندگي زيبابود.

+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۸۹/۰۶/۰۳ساعت ۱۰:۲۰ ب.ظ  توسط .........  | 

بسم الله الرحمن الرحیم

حقیقت تقوا چیست ؟. ((تقوا)) در اصل بمعنى نگهدارى یا خویشتن دارى است و به تعبیر دیگر یک نیروى کنترل درونى است که انسان را در برابر طغیان شهوات حفظ مى کند, و درواقع نقش ترمز نیرومندى را دارد که مـاشـیـن وجود انسان را در پرتگاهها حفظ و ازتندرویهاى خطرناک , باز مى دارد ومعیار فضیلت و افـتـخـار انـسـان و مقیاس سنجش شخصیت او در اسلام محسوب مى شود تا آنجا که جمله ((ان اکرمکم عنداللّه اتقاکم )) به صورت یک شعار جاودانى اسلام در آمده است .
ضمنا باید توجه داشت که تقوا داراى شاخه ها و شعبى است , تقواى مالى واقتصادى , تقواى جنسى , و اجتماعى , وتقواى سیاسى و مانند اینها.
(آیه 6) ـ.
گروه دوم , کافران لجوج و سرسخت .
ـ ایـن گـروه درسـت در نقطه مقابل متقین و پرهیزکاران قرار دارند وصفات آنهادر این آیه و آیه بـعـد بطور فشرده بیان شده است در این آیه مى گوید ((آنها که کافرشدند (و در کفر و بى ایمانى سـخـت و لـجـوجند) براى آنها تفاوت نمى کند که آنان را ازعذاب الهى بترسانى یا نترسانى ایمان نخواهند آورد)) (ان الذین کفرو اسوآ علیهم انـذرتهم ام لم تنذرهم لایؤمنون ) این دسته چنان در گـمـراهـى خـود سـرسختند که هرچند حق برآنان روشن شود حاضر به پذیرش نیستند واصولا آمادگى روحى براى پیروى از حق و تسلیم شدن در برابر آن را ندارند.
(آیـه 7)ـ این آیه اشاره به دلیل این تعصب و لجاجت مى کند و مى گوید: آنهاچنان در کفر و عناد فـرو رفـتـه انـد کـه حـس تـشخیص را از دست داده اند ((خدا بر دلها وگوشهایشان مهر نهاده و برچشمهاشان پرده افکنده شده )) (ختم اللّه على قلوبهم و على سمعهم و على ابصارهم غشاوة ) به هـمـیـن دلـیـل نتیجه کارشان این شده است که ((براى آنها عذاب بزرگى است )) (و لهم عذاب عـظـیـم ) مسلما انسان تابه این مرحله نرسیده باشد قابل هدایت است , هرچند گمراه باشد, اما به هنگامى که حس تشخیص را بر اثر اعمال زشت خود از دست داد دیگر راه نجاتى براى او نیست ,چرا که ابزار شناخت ندارد و طبیعى است که عذاب عظیم در انتظار او باشد.

+ نوشته شده در  جمعه ۱۳۸۹/۰۵/۲۹ساعت ۱۰:۵۴ ب.ظ  توسط .........  | 

رمضان، از سال‌های دور تاکنون، در فرهنگ مردم از جایگاهی ممتاز برخوردار بوده و همواره آیین‌های ویژه ای در ارتباط با این ماه، در میان مردم کشورهای اسلامی‌ به اجرا درآمده است.
آداب و رسوم ماه مبارک رمضان یکی از مباحث مهم فرهنگ مردم است که به واسطه قدمت خود، از قداست ویژه ای برخوردار است. متأسفانه در زندگی شهری و ماشینی، بسیاری از این سنت‌های زیبا به بوته فراموشی سپرده شده اند و بسیاری دیگر نیز کم رنگ تر شده اند و از آنجا که این رسوم زمینه ساز همبستگی در جامعه به ویژه در میان آحاد ملل مسلمان است، اهمیت فراوانی نیز دارد.

به انگیزه حلول ماه مبارک رمضان و آغاز ماه تزکیه روح و جان، مطلبی آماده شده که به مناسبت‌ها و آداب و رسوم رمضان در فرهنگ مردم می‌پردازد.
از نیمه شعبان جنب و جوش خاصی برای به پیشواز رفتن ماه رمضان در میان مردم نواحی مختلف کشور مشاهده می‌شود و مسلمانان برای انجام فرایض دینی این ماه آماده می‌شوند، از جمله می‌توان به این موارد اشاره داشت:

خانه تکانی

قبل از فرارسیدن این ماه، مردم نواحی گوناگون ایران، به زدودن آلودگی از چهره خانه و محله خویش می‌پردازند، درواقع با نظافت و خانه تکانی به پیشواز بهار قرآن می‌روند تا بتوانند با فراغت و آسودگی خیال به انجام تکالیف دینی خویش بپردازند.
پاکیزگی تنها به محیط خانه محدود نگشته و پیر و جوان با طیب خاطر در نظافت اماکن عمومی‌ محله خود مشارکت می‌کنند و مساجد و تکایا را جهت برگزاری مراسم گوناگون ماه رمضان آماده می‌سازند. در شهرستان کازرون نیز، خادمین مساجد، مسجد را آب و جارو کرده و زیلوهای داخل شبستان را می‌تکانند و ظروف و وسایل آبدارخانه را شست و شوی می‌دهند.
در امر نظافت شخصی نیز، همگان اهتمام می‌کنند به طوری که چند روز قبل از ماه رمضان، حمام‌های عمومی ‌شلوغ تر از هر موقع دیگر می‌گردد و درواقع خود را طاهر می‌ کنند. از دیگر پیرایش‌ها و آرایش‌های این ماه، حنا بستن و خضاب کردن بود.

تهیه مایحتاج رمضان

در گذشته، تهیه مایحتاج ماه مبارک رمضان با جدیت تمام انجام می‌گرفت، زیرا در این ماه کسب و کار تقریباً متوقف می‌شود و مردم بیشتر از هر کاری به عبادت می‌پردازند و لازم بود که مردم مایحتاج خود را قبل از ماه مبارک تهیه کنند تا بتوانند با آسودگی در مجالس ویژه این ماه شرکت نمایند.
در قدیم، برای تهیه گوشت مورد نیاز نیز تمهیداتی می‌کردند، از جمله اینکه در فراهان اراک هر سال گوسفند پرواری می‌کشتند و گوشت آن را به طرق مختلف نگهداری می‌کردند. به این شکل که یا گوشت را قورمه می‌کردند و یا به وسیله طناب و چوب از سقف اتاق و یا انباری می‌آویختند که به این نوع گوشت شوشو می‌گفتند.
بریدن رشته برای آش و تهیه نشاسته برنج نیز از طرق تهیه مایحتاج ماه رمضان بود. زنان کازرونی از مقدار زیادی آرد، نان تنک می‌پختند و در ناندان یا کرچدان (ظرف استوانه ای سرپوش دار که از شاخه‌های درخت بید یا درخت بادام کوهی بافته می‌شود) نگهداری می‌کردند.

کلوخ اندازان

در گذشته یک روز قبل از ماه رمضان، مراسم کلوخ اندازان انجام می‌گرفت. در این روز مردم هر شهر یا روستا به گردشگاههای اطراف شهر یا روستای خویش می‌رفتند و انواع خوراک‌ها و غذاها به همراه خود می‌بردند و ضمن دور هم نشستن به تفریح و بازی می‌پرداختند و این روز را با خرمی ‌و شادی به پایان می‌رساندند.
در این مناسک به نوعی افراد روح و جسم خود را آماده می‌کردند، زیرا علاوه بر تفریح و شادمانی که باعث تقویت روحیه افراد می‌شد، غذاهایی هم که در این روز تناول می‌شد، از انرژی برخوردار بود. از جمله این که در یزد، شولی که نوعی آش است و انواع مختلف دارد، پخته می‌شد. مثل شولی عدس، شولی باقلا، شولی شلغم و از دیگر خوراکی‌های یزدی‌ها در این روز آش رشته و حلوای برنج، شله زرد و پالوده یزدی است.
در قزوین کلوخ اندازان را گل خندانی و در بردسیر کرمان روز سنگ اندازان می‌گویند و مانند دیگر نقاط ایران به گردش و تفریح می‌روند و روز را با تعریف قصه و سرگذشت و انجام بازی سپری می‌کنند.

تشخیص وقت سحر

از قدیم  الایام، برای بیدار شدن در سحرهای ماه مبارک رمضان و تشخیص وقت دقیق سحر و انجام اعمال مخصوص از وسایل و روش‌های گوناگونی استفاده می‌کردند. بعضی از این روش‌ها امروزه نیز متداول و برخی منسوخ شده اند. از جمله شناختن ستارگان و محل و جای آنها در آسمان، بانگ خروس، روشن کردن چراغ‌هایی در نقاط مرتفع شهر و گلدسته مساجد، صدای نقاره و طبل و شیپور، صدای مناجات از گلدسته‌های مساجد، جار کشیدن در کوچه‌ها، صدای بوق حمامها، کوبیدن دیوار همسایه و غیره از روش‌های پیشین بوده و امروزه مردم به وسیله زنگ تلفن و ساعت شماطه دار و رادیو و تلویزیون متوجه زمان دقیق سحر می‌شوند.

سحری

روزه گیران برای به جا آوردن اعمال سحر و خوردن سحری معمولاً ساعت یا ساعاتی قبل از اذان و با شنیدن صدای مناجات، توپ سحر و یا زنگ ساعت بیدار می‌شوند و بعد از وضو گرفتن و خواندن دعاهای سحر نیت می‌کنند برای وضوگرفتن و خواندن دعاهای سحر و سپس شروع به خوردن سحری می‌کنند که معمولاً غذاهای گرم و پختنی است که در اغلب موارد همراه با برنج است. در سحرها، خانواده‌های کازرونی بچه‌های پنج و شش ساله خود را نیز بیدار می‌کنند تا به بیدار شدن در سحرها و سحرخیزی و روزه گرفتن عادت کنند. روزه گیران بعد از صرف سحری و چای و قلیان کشیدن، نیت روزه می‌کنند. تا چند دقیقه قبل از اذان صبح هر چه می‌خواهند تناول می‌کنند و پیش از اذان دهان و دست خود را پاک و تمیز می‌شویند، تا نماز صبح را به جای آورند.

مراسم ویژه ماه رمضان

از جمله مراسمی ‌که به ویژه در ماه رمضان انجام می‌گیرد می‌توان به مجلس زنانه ختم قرآن که برای شادی روح اموات است و مجلس مردانه ختم قرآن که اغلب در مساجد بعد از نماز صبح یا ظهر و یا عشاء است، اشاره داشت.

شب نشینی

یکی از مراسمی ‌که در گذشته رونق بیشتری داشت و امروزه کم و بیش اجرا می‌شود، دیدار از دوستان و آشنایان بعد از افطار است.
در این مجالس افراد فامیل و یا دوستان دور هم جمع می‌شوند و ضمن تناول شب چره با خواندن ابیاتی از دیوان سعدی یا حافظ و یا داستان گویی و اجرای بازی به شب نشینی می‌پردازند. از جمله در روستای لهران طالقان صاحبخانه با تنقلات یا شب چروز از مهمانان پذیرایی می‌کند و با بازی شبیه گل یا پوچ آنها را سرگرم می‌کند و اگر فصل زمستان باشد، همگی دور کرسی می‌نشینند و از گرمای مطبوع آن لذت می‌برند.

افطار

همچون زمان سحر، موقع افطار به شیوه‌های گوناگون تعیین می‌شود که تقریباً مشابه شیوه‌های تعیین سحر است. زنها پیش از افطار، مشغول آماده کردن افطاری می‌شوند و وسایل آب گرم و چای و قلیان را هم آماده می‌کنند. بر سر سفره افطار دعاهای مخصوص افطار خوانده می‌شود و با نوشیدن مقداری آب داغ و یا خرما و نان جو روزه خود را می‌گشایند. بعضی ‌ها هم با قنداغ یا نبات داغ افطار می‌کنند.
افطاری معمولاً خوراکی‌های حاضری مثل نان و پنیر و سبزی یا هندوانه و خربزه و امثال اینها که پختنی نیست می‌باشد و سحرها بیشتر پختنی و غذای گرم مثل چلو و خورش یا پلو و خورش و غیره است. زنان در هر عصر ماه رمضان، چند قرص نان می‌پختند و در تابستان نیز خوردن شربت، هندوانه و خربزه هنگام افطار در اغلب خانواده‌های ایرانی انجام می‌گرفت.

سرگرمی‌های ماه رمضان

از جمله رسوم جالب که در اکثر نقاط با کمی ‌اختلاف در نام و شیوه اجرا انجام می‌شود، این است که عده‌ای از جوانان رهبری برای خود برمی‌گزینند و در محل معینی جمع می‌شوند و به سراغ تک تک  خانه‌های محل می‌روند و از خانه‌ها پول و خوراکی جمع آوری می‌کنند و آن را به فردی که صندوق‌دار گروه است می‌دهند. این رسم با رفتن به در خانه افراد و خواندن شعر انجام می‌گیرد، از جمله رسوم هومبابایی در کاشان است که بچه‌ها و جوانان می‌خوانند:
میدان دار:
امشب شب نیمه است که ما میهمانیم
از ما حرجی نیست که ما طفلانیم
بشقاب را پر از کلوچه و حلوا کن
بردار و بیار به دامن ماها کن
جواب بچه‌ها:
هومبابا، هومبابا
هومبابا، هومبابا
هومبابا، هومبابا
هومبابا، هومبابا
این اشعار را میدان دار می‌خواند و بچه‌ها جواب می‌دهند. اگر در این موقع صاحبخانه چیز دندان گیری به بچه‌ها بدهد که او را دعا می‌کنند وگرنه شعر دیگری می‌خوانند و آن قدر ادامه می‌دهند تا صاحبخانه چیزی بدهد وگرنه با شعر گونه ای دیگر او را خدمت می‌کنند و به سراغ خانه دیگری می‌روند. رسمی‌مشابه این به نام الم ترانی در ساوه و الله رمضانی در خراسان و یزد انجام می‌گیرد. بچه‌ها و جوانان بعد از جمع آوری خوراکی و پول، آنچه را به دست آورده اند، بین خود تقسیم می‌کنند و به خانه‌هایشان بازمی‌گردند. اجرای این رسم تقریباً تا نیمه‌های شب طول می‌کشد. علاوه بر اینها، انواع بازی‌ها در نقاط مختلف اجرا می‌شود و در قهوه خانه‌ها، مرشدها به سخنوری می‌پردازند و مردم را سرگرم می‌سازند.
آنچه می‌توان در مجموع از این آداب و رسوم نتیجه گرفت و از آن به عنوان کارکردهای اجتماعی ماه رمضان نام برد، این موارد است:
* نظم بخشی به رفتار افراد
* تقویت روحیه همکاری و ایجاد زمینه‌های وحدت بخش
* رفع کدورت از میان افراد از طریق مراسم آشتی کنان که توسط ریش سفیدان انجام می‌گیرد و به تحکیم اتحاد جمعی مدد می‌رساند.
+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۸۹/۰۵/۲۸ساعت ۱۱:۴۴ ب.ظ  توسط .........  | 
اخیراً لوازم آرایش های جدید در قالب اسباب بازی دخترانه به شکل وسیعی در فروشگاه های اسباب بازی فروشی به فروش می رسد.

این لوازم آرایش با ترکیبات شیمیایی خاص خود به گونه ای ساخته شده که طعم و بوی دلچسبی داشته و مصرف دراز مدت آن برای کودکان مضر و خطرناک است و زندگی زنانه دهه سوم را برای دختر بچه های پنج و شش ساله شبیه سازی می کند.

خبرنامه hspt به نقل ازکارشناسان خانواده میگوید : شبیه سازی جنسی زندگی بزرگسالان برای کودکان، فرایندی است که در طولانی مدت ارکان اخلاقی خانواده را سست خواهد کرد.

بازی های کودکانه تأثیر روانی فراوانی در شکل دهی شخصیت کودکان داشته و این گونه لوازم سعی در بلوغ زودهنگام قوای جنسی دارد.

پیش از این نسل سوم بازی های اول شخص همچون «سیمز» که به صورت کاملاً استراتژیک برای القای اهداف خاص از سوی کمپانی های یهودی با تلاش چندین هزار روان شناس تهیه شده بود به شکل وسیعی تبلیغ و به فروش رسید.

این گونه بازی و اسباب بازی ها که عمدتاً برای سنین پائین ساخته می شود، تنها به جهت گسست روابط خانوادگی و نابودی حیا و اخلاق فردی و اجتماعی وارد زندگی کودکان می شود.

این مسئله برخی از والدین آگاه را به شدت نگران کرده است و واکنش آنها را نسبت به بی توجهی مسئولین بر انگیخته است.

این درحالی است که هنوز مشخص نیست این گونه کالاها توسط چه کسانی به ایران وارد می شود و با نظارت چه دستگاهی، به شکلی علنی و در سطحی وسیع به فروش می رسد.

+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۸۹/۰۵/۲۶ساعت ۵:۴۰ ب.ظ  توسط .........  | 
اگر ثروتمند نیستی مهم نیست بسیاری از مردم ثروتمند نیستند

اگر سالم نیستی هستند افرادی که با معلولیت و بیماری زندگی میکنند

اگر زیبا نیستی برخورد درست با زشتی وجود دارد

اگر جوان نیستی همه با چهره پیری مواجه میشوند

اگر تحصیلات عالی نداری با کمی سواد هم میتوان زندگی کرد

اگر قدرت سیاسی و مقام نداری مشاغل مهم متعلق به محدودی از انسانهاست

اما اگه عزت نفس نداری برو بمیر که هیچ چیز نداری

+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۸۹/۰۵/۱۰ساعت ۱۲:۶ ق.ظ  توسط .........  | 

پیرمرد خسته کنار صندوق صدقه ایستاد.

دست برد و از جیب کوچک جلیقه‌اش سکه‌ای بیرون آورد.

در حین انداختن سکه متوجه نوشته روی صندوق شد: صدقه  عمر را زیاد می‌کند، منصرف شد!!!

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۸۹/۰۵/۰۷ساعت ۱:۴۲ ق.ظ  توسط .........  | 

 

آداب اعتکاف


اعتكاف ماندن در مسجد به قصد بندگي خداست و به خودي خود مستحق و به واسطه نذر ‚ قسم ‚ عهد ‚ اجاره و مانند آن واجب مي شود .

شرايط اعتكاف :

روزه در اعتكاف :

كساني كه به هر علتي نمي توانند روزه بگيرند از توفيق اعتكاف محرمند. مثل مسافر يا كسي كه روزه براي او ضرر دارد البته هر نوع روزه اي ( واجب ‚ مستحق ‚ قضاء ‚ نيابتي و000) براي صحت اعتكاف كافي است . مسافر مي تواند با نذر سه روز روزة در سفر اعتكاف كنند هر چند كه نمازش شكسته است .

مدت اعتكاف :

معتكف بايد حداقل سه روز كامل از طلوع فجر روز اول تا اذان مغرب روز سوم در حال اعتكاف باقي بماند. دو روز اول اعتكاف مستحب است و اگر كسي بخواهد مي تواند از حال اعتكاف خارج شود . اما اگر دو روز كامل به قصد اعتكاف در مسجد بماند روزه روز سوم بر او واجب مي شود و بايد در حال اعتكاف باقي بماند.

اجازه ولي :


بدون اذن ولي يا كسي كه با انجام اعتكاف حقي از او ضايع مي شود اعتكاف صحيح نيست .

محرمات اعتكاف :


از جمله محرمات اعتكاف بوييدن و استعمال بوي خوش به قصد لذت ، بحث و جدل ، خريد و فروش است و محرمات مذكور مبطل اعتكاف است .

توجه:


از آنجايي كه فرد معتكف روزه دار است بايد از مبطلات روزه نيز اجتناب كند بعلاوه بر رعايت حقوق ديگران احكام مسجد را نيز رعايت نمايند . حفظ حرمت مسجد و با وضو بودن و حفظ نظافت مسجد و ترك سخن دنيا ( سخن از هر چه غير از خدا و پرداختن به باطل ) از مواردي است كه بر آن تأكيد شده است .

زمان اعتكاف :


در هر زمان كه روزه صحيح باشد اعتكاف نيز صحيح است و اعتكاف زمان خاصي ندارد . البته ايام البيض و به ويژه دهه آخر ماه مبارك رمضان افضل اوقات است .

نيت اعتكاف :


در اعتكاف نيت و تعيين نوع اعتكاف شرط صحت آن است ولي نيت وجوب يا مستحب لازم است.

وقت نيت اعتكاف :

نيت از ابتداي طلوع فجر روز اول است و تأخير آن از طلوع فجر جايز نيست ، ولي اگر قبل از طلوع فجر هم نيت كند اشكال ندارد.

مكان نيت اعتكاف :

در وقت نيت اعتكاف بايد در مسجدي كه بنا دارد در آن معتكف شود حضور داشته باشد ولي اگر ابتدا طلوع فجر براي تجديد وضو و يا به جهت ضرورت ديگر خارج شده است مي تواند نيت كند.

مكان اعتكاف:

اعتكاف بايد در مسجد باشد بنابراين در غير از مسجد مثل نمازخانه و مصلي ها (اگر مسجد نباشد ) و000 اعتكاف صحيح نيست و بعد از مسجد الحرام و مسجد النبي (ص)، مسجد كوفهو مسجد بصره اعتكاف بايد در مسجدي كه جامعيت دارد انجام بگيرد.
مقصود از مسجد جامع مسجدي است كه بسياري از مردم در آن رفت و آمد دارند .(در مقابل آن مسجد بازار ، مدرسه ، كارخانه وپادگان و 000 كه اعتكاف در آن صحيح نيست ).
صحن و ورودي هاي مسجد جزو مسجد نيست گر اين كه معلوم باشد جزو مسجد است. اگر شك كند كه جايي جزو مسجد ندارد ، بنا بر اين اعتكاف در آن مكان صحيح نيست ، مگر اينكه رفتن به آنجا ضرورت داشته باشد .

خارج شدن از مسجدمحل اعتكاف:

خارج شدن از مسجد جايز نيست مگر به جهت ضرورت عقلي ، عرفي و شرعي مثل مراجعه به پزشك در موارد اضطرار و دستشويي (ضرورت عقلي ) و عيادت بيمار و تشييع جنازه در صورتي كه ميت با او نسبت داشته باشد ( ضرورت عرفي) و غسل كردن و وضو گرفتن (ضرورت شرعي) ، خروج براي درس و مباحثه و تبليغ و اين گونه امور ، خلاف احتياط است.
اگر در محلي اعتكاف كند كه ديگري جاي براي اعتكاف گرفته بود حكم غصب دارد اگر چه اعتكاف صحيح است.
اگر معتكف محتلم شود و غسل كردن در مسجد ممكن نباشد واجب است از مسجد خارج نشود اعتكافش باطل است.
همچنين در صورتي كه عذر شرعي براي بانوان به وجود آيد بايستي از مسجد خارج شوند و در نتيجه اعتكاف آنها باطل مي گردد.
بنا بر احتياط واجب در صورت خارج شدن از مسجد براي ضرورت كوتاهترين و نزديكترين راهها را انتخاب كنند و واجب است بيشتر از مقدار نياز و ضرورت در خارج مسجد توقف نكنند . واجب است زير سايه ننشينند . بلكه بنا بر احتياط خارج از مسجد ننشيند مگر جهت ضرورت .
اگر معتكف براي ضرورت از مسجد خارج شود و مدت خروج وي طول كشيد به اندازه اي كه اعتكاف از بين برود اعتكافش باطل است.

+ نوشته شده در  جمعه ۱۳۸۹/۰۴/۰۴ساعت ۱۱:۲۹ ب.ظ  توسط .........  | 
 
 
 
وقتي که تو 1 ساله بودي، اون (مادرت) بِهت غذا ميداد و تو رو تر و خشک مي کرد ...
تو هم با گريه کردن در تمام شب از اون تشکر مي کردي!
وقتي که تو2 ساله بودي، اون، بهت ياد داد تا چه جوري راه بري.
تو هم اين طوري ازش تشکر مي کردي، که  وقتي صدات مي زد، فرار مي کردي!
وقتي که3 ساله بودي، اون، با عشق، تمام غذايت را آماده مي کرد.
تو هم با ريختن ظرف غذات ،کف اتاق،ازش تشکر مي کردي !
وقتي 4 ساله بودي، اون برات مداد رنگي خريد.
تو هم، با رنگ کردن ميز اتاق نهار خوري، ازش تشکر مي کردي!
وقتي که 5 ساله بودي، اون، لباس شيک به تنت کرد تا به مهد کودک بري.
تو هم، با انداختن (به عمد) خودت تو گِل، ازش تشکر کردي !
وقتي که 6 ساله بودي، اون، تو رو تا مدرسه ات همراهي مي کرد.
تو هم، با فرياد زدنِ : من نمي خوام برم!، ازش تشکر مي کردي ...!
وقتي که 7 ساله بودي، اون، برات يک توپ فوتبال خريد.
تو هم، با شکستن پنجره همسايه کناري، ازش تشکر کردي!!!
وقتي که 8 ساله بودي، اون، برات بستني خريد.
تو هم، با چکوندن (بستني) به تمام لباست، ازش تشکر کردي!
وقتي که9 ساله بودي، اون، هزينه کلاس پيانوي تو رو پرداخت.
تو هم، بدون زحمت دادن به خودت براي ياد گيري پيانو، ازش تشکر کردي!
وقتي که 10 ساله بودي، اون، تمام روز رو رانندگي کرد تا تو رو از تمرين فوتبال به کلاس ژيمناستيک و از اونجا به جشن تولد دوستانت، ببره...
تو هم با بيرون پريدن از ماشين، بدون اينکه حتي پشت سرت رو هم نگاه کني ازش تشکر کردي !
وقتي که 11 ساله بودي، اون تو و دوستت رو براي ديدن فيلم به سينما برد.
تو هم، ازش تشکر کردي: ازش خواستي که در يه رديف ديگه بشينه !
وقتي که 12 ساله بودي، اون دلسوزانه تو رو از تماشاي بعضي برنامه هاي تلوزِيِوني بر حذر داشت.
تو هم، ازش تشکر کردي: صبر کردي تا از خونه بيرون بره و بعد ...
وقتي که 13 ساله بودي، اون بهت پيشنهاد داد که موهاتو اصلاح کني.
تو هم، ازش تشکر کردي، با گفتن اين جمله: تو اصلاً سليقه اي نداري!
وقتي که 14 ساله بودي، اون، هزينه اردو يک ماهه تابستاني تو رو پرداخت کرد.
تو هم،ازش تشکر کردي: با فراموش کردن  نوشتن يک نامه ساده !!!
وقتي که 15 ساله بودي، اون از سرِ کار برمي گشت و مي خواست که تو رو در آغوش بگيره و ابراز محبت کنه ...
تو هم، ازش تشکر کردي: با قفل کردن درب اتاقت!
وقتي که16ساله بودي، اون بهت رانندگي ياد داد ...
تو هم ،هر وقت که مي تونستي ماشين رو بر مي داشتي و مي رفتي ؛ اينجوري ازش تشکر کردي!
وقتي که 17 ساله بودي،و وقتيکه اون منتظر يه تماس مهم بود :
تمام شب رو با تلفن صحبت کردي و، اينطوري ازش تشکر کردي
وقتي که 18 ساله بودي، اون ، در جشن فارغ التحصيلي دبيرستانت، از خوشحالي گريه مي کرد.
تو هم، ازش تشکر کردي،اينطوري که  تا تموم شدن جشن، پيش مادرت نيومدي!
وقتي که 19 ساله بودي، اون، شهريه دانشگاهت رو پرداخت، همچنين، تو رو تا دانشگاه رسوند و وسائلت رو هم حمل کرد.
تو هم، ازش تشکر کردي،:با گفتن خداحافظِ خشک و خالي، بيرون خوبگاه، به خاطر اينکه نمي خواستي جلوي دوستات خودتو دست و پا چلفتي و بچه ننه نشون بدي!!!
وقتي که 20 ساله بودي، اون، ازت پرسيد که، آيا شخص خاصي به عنوان همسر مد نظرت هست؟
تو هم، ازش تشکر کردي با گفتنِ: به تو ربطي نداره !
وقتي که 21 ساله بودي، اون، بهت پيشنهاد خط مشي براي آينده ات داد.
تو هم، با گفتن اين جمله ازش تشکر کردي: من نمي خوام مثل تو باشم!!!
وقتي که 22 ساله بودي، اون تو رو، در جشن فارغ التحصيلي دانشگاهت در آغوش گرفت.
تو هم،ازش تشکر کردي،ازش پرسيدي که: مي توني هزينه سفر به اروپا را برام تهيه کني؟!
وقتي که 23 ساله بودي، اون، براي اولين آپارتمانت، بهت اثاثيه داد.
تو هم، ازش تشکر کردي،با گفتن اين جمله، پيش دوستات،:اون اثاثيه ها زشت و قديمي هستن!
وقتي که 24 ساله بودي، اون دارايي هاي تو رو ديد و در مورد اينکه، در آينده مي خواي با اون ها چي کار کني، ازت سئوال کرد.
تو هم با دريدگي و صدايي (که ناشي از خشم بود) فرياد زدي:مــادررر،لطفا تو کارام دخالت نکن !
وقتي که 25 ساله بودي، اون، کمکت کرد تا هزينه هاي عروسي رو پرداخت کني، و در حالي که گريه مي کرد بهت گفت که: دلم خيلي برات تنگ مي شه...
تو هم ازش تشکر کردي، اينطوري که، يه جاي دور رو براي زندگيت انتخاب کردي!!!
وقتي که 30 ساله بودي، اون، از طريق شخص ديگه اي فهميد که تو بچه دار شدي و به تو زنگ زد.
تو هم با گفتن اين جمله ،ازش تشکر کردي، همه چيز ديگه تغيير کرده !!!
وقتي که 40 ساله بودي، اون، بهت زنگ زد تا روز تولد يکي از اقوام رو يادآوري کنه.
تو هم با گفتن"من الان خيلي گرفتارم" ازش تشکرکردي!
وقتي که 50 ساله بودي، اون، مريض شد و به مراقبت و کمک تو احتياج داشت.
تو هم با سخنراني کردن در مورد اينکه والدين، سربار فرزندانشون مي شن، ازش تشکر کردي!!!

 
------------ --------- --------- --------- --------- --------- -------
اگه مادرت،هنوز زنده هست، فراموش نکن که بيشتر از هميشه بهش محبت کني : با کوچکي يک بوسه تا بزرگي گفتن : مادر دوستت دارم ...
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۸۹/۰۲/۲۲ساعت ۱۰:۵۹ ب.ظ  توسط .........  |