بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر حنظله بن مروه هَمْدانی، غیور مرد جوان کوفه ۲۵ ساله بود. شیعه و دوستدار علی (ع)، شمشیر زن و رزم آزموده. دید که سفیر حسین (ع) را پای بسته و بیسر بر خاک میکشند و هلهله میکنند. طوفان به پا کرد و بر سر کوفیان بیغیرت نعره کشید. او را به سخره گرفتند تاب نیاورد و شمشیر کشید و ۱۴ کوفی منافق را از تیغ گذراند. تیر بارانش کردند و پس از شهادت پای بسته همراه مسلم او را بر روی خاک میکشیدند.
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۰/۰۷/۲۴ساعت ۳:۵۶ ب.ظ  توسط .........
|
بسم الله الرحمن الرحیم
خاطرات یک نابینا روزی یکی از دوستانم که نابینا است به من گفت که در چهار سالگی به علت بیماری بینایی هر دو چشمش را از دست داد. ضمن همدردی با او گفتم: چه حیف. پس لابُد هیچ خاطره ای از بچگی ات به یادت نمانده است. دوستم گفت: چرا! خیلی واضح به یاد می آورم. لبخند پدر و مادر، رنگ گل ها، سبزی برگ ها، زردی نور خورشید همه به روشنی در یادم باقی مانده است. الان هم هر وقت دلسرد و افسرده می شوم، با این خاطرات زیبا خودم را دلداری می دهم. متوجه هستی که من خودم را در مقایسه با دوستان نابینای دیگرم خیلی خوش اقبال احساس می کنم. موافق نیستی؟ بیشتر نابینایان در تمام عمرشان با دنیای اطرافشان آشنا نشده اند و حتی یک بار هم زیبایی های آن را ندیده اند. ولی من این خاطرات زیبا و باارزش را دارم. با این که این خاطرات کمی کوتاه هستند اما برای من کافی است. دوست نابینای من فقط دنیای چهار سالگی اش را دیده بود، اما خاطرات زیبا و باارزشی از آن زمان دارد. اما کسانی مثل من که گاه بیشتر از چهارده یا چهل سال این دنیا را دیده ایم، چه چیز مهمی به دست آورده ایم؟ چند نفر از ما از زندگی امروزمان راضی هستیم؟ آدمیزاد همیشه هر چه بیشتر تصاحب می کند، کمتر ارزششان را می فهمد، هر چه بیشتر می بیند، زودتر فراموش می کند، هر چه ثروتمندتر می شود، بیش از گذشته ناراضی می شود. خاطرات رادرادامه ی مطلب بخوانید بسیار جالب است ادامه مطلب
+ نوشته شده در شنبه ۱۳۹۰/۰۷/۲۳ساعت ۹:۵۵ ب.ظ  توسط .........
|
بسم الله الرحمن الرحیم
این اولین واخرین دعای ماست ای خدا... خدایاهمه ی خواستم همینه.... همه ی دعایم درهمین دعاجمع شده.... همه ی هستیم به استجابت همین دعاست.... همه ی ارزوهام باهمین دعابه سرانجام خواهد رسید... همه ی امیدم به همین دعاست.... باتمام وجودم نوشتمش... پس خدایاناامیدم نکن پس خدایادعایم رارد نکن پس خدایا.... خداجون صدای مارو میشنوی خداجون میگن هرچی که میخوای برو به خودش بگوبهت میده خدای مهربون جواب مارو نمیدی؟ ماهم ازت خواستیم ای کریم به مانمیدی؟ دیگه خسته شدم آخداخسته شدم ازاین بی خبری ها کاش جوابی می امدکه مهدی ام امد اماخداگوشهایم نسبت به معرفتت سنگین شده است گوش هایم راگناه پرکرده به خودت که نمیشنوم دوستت دارم خدا خدایاخدایی میخوامت مهدی(عج)رامیخواهم ودوستش دارم ودستای مهربانش رامیخواهم تابه شمابرسم ای خدا به امید اینکه این جمعه صدای اقامونوبشنویم. به امیدنظرش.
+ نوشته شده در پنجشنبه ۱۳۹۰/۰۷/۲۱ساعت ۹:۳۴ ب.ظ  توسط .........
|
آقــا دلم برای شـــما تـنـگ میشود وقتی که آسمان ز غمت رنگ میشود مولا برای دیدن یک لحظه ی رخت دستم به ریسمان دعا چنگ میشود هر صبح جمعه از غم عشقت به ندبه ام هر چند طول هفته دلم سنگ میشود یک روز با تو ٬ روز دگــــر با غریبــه ها در من همیشه بر سر تو جنگ میشود بس طرح تازه می کشم از روی ماهتان صبح ولادتت همه پر رنگ میشود اما ز عصر نیمه ی شعبان که بگذرد ذهنم اسیر فتنه و نیرنگ میشود افسوس می خورم که زبان و دلم دوتاست با یک نگاه ٬ هر دو هماهنگ میشود پرسی ز من ؟ که با غم دوری چگونه ای؟ آقا دلم برای شما تنگ میشود خداکندکه بیایی... ازدوریت اقاجان دارم میمیرم بیاوپایان بده به این مرگ
+ نوشته شده در پنجشنبه ۱۳۹۰/۰۷/۲۱ساعت ۹:۱۳ ب.ظ  توسط .........
|
بسم الله الرحمن الرحیم
جناده بن كعب از طائفه «خروج» و از انصار مدينه ميباشد. او به همراه پسرش «عمرو» و همسرش «مجريه» دختر «مسعود خزرجي» از مكه تا كربلا ملازم امام حسين (ع) بودند. جناده از شيعيان مخلص اهل بيت (ع)، درروز عاشورا وارد ميدان نبرد شد و فرمود: «من جناده فرزند حارثم، نيستم ناتوان و پيمان شكن از بيعتم، تا اينكه وارثم راهم را ادامه دهد، امروز خونم در زمين ريخته و جايگزين ميشود. او در حمله اولي پس از آنكه تعدادي از لشگريان دشمن را به هلاكت رساند، جام شيرين شهادت را نوشيد. فرزندش عمرو نيز در همين جنگ در سن 11 سالگي به شهادت رسيد.
+ نوشته شده در پنجشنبه ۱۳۹۰/۰۷/۲۱ساعت ۲:۴۱ ب.ظ  توسط .........
|
این حدیث های گرانبهارا تقدیم میکنم به استادان عزیزم محمدعباس نژاد و امین الله غنوی ومحمدخدایی وهمه ی کسانی که برای این بنده ی حقیرزحمت کشیده اند تاسلامتی جسمی خودم راتقویت کنم انشاالله که زحمات این عزیزان راجبران کرده باشم
این دسته ی گل تقدیم به همه ی استادان رزمی قالَتْ فاطِمَةُ الزَّهْراء - سلام الله عليها - : شيعَتُنا مِنْ خِيارِ أهْلِ الْجَنَّةِ وَكُلُّ مُحِبّينا وَ مَوالي اَوْليائِنا وَ مُعادي أعْدائِنا وَ الْمُسْلِمُ بِقَلْبِهِ وَ لِسانِهِ لَنا. «بحارالأنوار، ج 68، ص 155»
حضرت فاطمه زهرا - سلام الله عليها - فرمود: شيعيان و پيروان ما، و همچنين دوستداران اولياء ما و آنان كه دشمن دشمنان ما باشند، نيز آن هائي كه با قلب و زبان تسليم ما هستند بهترين افراد بهشتيان خواهند بود.
قالَتْ - عليه السلام - : خَيْرٌ لِلِنّساءِ أنْ لا يَرَيْنَ الرِّجالَ وَ لا يَراهُنَّ الرِّجالُ. «بحارالأنوار، ج 43، ص 54، ح 48»
حضرت فاطمه زهرا - سلام الله عليها - فرمود: بهترين چيز براي حفظ شخصيت زن آن است كه مردي را نبيند و نيز مورد مشاهده مردان قرار نگيرد. قالَتْ فاطِمَةُ الزَّهْراء - سلام الله عليها - : أمّا وَاللّهِ، لَوْ تَرَكُوا الْحَقَّ عَلي أهْلِهِ وَ اتَّبَعُوا عِتْرَةَ نَبيّه، لَمّا اخْتَلَفَ فِي اللّهِ اثْنانِ، وَ لَوَرِثَها سَلَفٌ عَنْ سَلَف، وَ خَلْفٌ بَعْدَ خَلَف، حَتّي يَقُومَ قائِمُنا، التّاسِعُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ - عليه السلام - . «بحارالأنوار، ج 36، ص 352، ح 224»
حضرت فاطمه زهرا - سلام الله عليها - فرمود: به خدا سوگند، اگر حقّ ـ يعني خلافت و امامت ـ را به اهلش سپرده بودند; و از عترت و اهل بيت پيامبر صلوات اللّه عليهم پيروي و متابعت كرده بودند حتّي دو نفر هم با يكديگر درباره خدا ـ و دين ـ اختلاف نمي كردند. و مقام خلافت و امامت توسط افراد شايسته يكي پس از ديگري منتقل مي گرديد و در نهايت تحويل قائم آل محمّد ( عجّل اللّه فرجه الشّريف، و صلوات اللّه عليهم اجمعين) مي گرديد كه او نهمين فرزند از حسين - عليه السلام - مي باشد.
+ نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۹۰/۰۷/۲۰ساعت ۳:۴ ب.ظ  توسط .........
|
سیزده عددی مبارک است
اشتباه کرده هرکی میگه 13 عددی نحسه باورنمیکنی مطلبو بخون.... بلکه کاردشمنه به صورت زیر:
بنی امیه در جهت تخریب شخصیت شیعه و به خصوص حضرت علی (ع) اقدامات گسترده ای رو انجام داده بود. که خیلی از اونها هنوزهم تو فرهنگ محاوره ای و ضرب المثلهای ما باقی مونده .....مثلا همین واژه کوچه علی چپ ...چرا نگفتند علی راست ؟ و خیلی از موارد دیگه . یک نمونه بارز دیگه عدد 13 بود که 13 رجب روز میلاد حضرت علی (ع) رو عدد نحس و بدی بین مردم رواج دادند در حالیکه برای شیعه مبارکترین عدده. ادامه مطلب
+ نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۹۰/۰۷/۲۰ساعت ۲:۱۲ ب.ظ  توسط .........
|
بسم الله الرحمن الرحیم
مسلم بن عوسجه ادامه مطلب
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۰/۰۷/۱۷ساعت ۱۱:۲۵ ب.ظ  توسط .........
|
بسم الله الرحمن الرحیم
چی میشد اگردستانم روزتولدتان دردستان مبارکتان میبود.....
+ نوشته شده در شنبه ۱۳۹۰/۰۷/۱۶ساعت ۴:۵۷ ب.ظ  توسط .........
|
بسم الله الرحمن الرحیم کوچههای خراسان ![]() چشمههای خروشان تو را میشناسند
موجهای پريشان تو را میشناسند پرسش تشنگی را تو آبی، جوابی ريگهای بيابان تو را میشناسند نام تو رخصت رويش است و طراوت زين سبب برگ و باران تو را میشناسند هم تو گلهای اين باغ را میشناسی هم تمام شهيدان تو را میشناسند از نشابور بر موجی از «لا» گذشتی ای که امواج طوفان تو را میشناسند بوی توحيد مشروط بر بودن توست ای که آيات قرآن تو را میشناسند گرچه روی از همه خلق پوشيده داری آی پيدای پنهان تو را میشناسند اينک ای خوب، فصل غريبی سر آمد چون تمام غريبان تو را میشناسند کاش من هم عبور تو را ديده بودم کوچههای خراسان تو را میشناسند
+ نوشته شده در شنبه ۱۳۹۰/۰۷/۱۶ساعت ۴:۱۶ ب.ظ  توسط .........
|
بسم الله الرحمن الرحیم
قربون کبوترای حرمت امام رضا کبوتراهم ازدونها یی که از کرمتون میریزید میخورند ماهم یکی از کبوترات مگه چی میشه پر بزنیم بیایم پیشت؟..... کبوترتم....
+ نوشته شده در جمعه ۱۳۹۰/۰۷/۱۵ساعت ۱۱:۱۵ ب.ظ  توسط .........
|
بسم الله الرحمن الرحیم
زآستان رضا سرخط امان دارم همیشه جای، در این طرفه بوستان دارم
+ نوشته شده در جمعه ۱۳۹۰/۰۷/۱۵ساعت ۱۰:۵۷ ب.ظ  توسط .........
|
بسم الله الرحمن الرحیم
کسی قدم به حرم بی مدد نخواهد زد فدای محبتت اقاجانم.... عشقی عشق به کی بگم؟
+ نوشته شده در جمعه ۱۳۹۰/۰۷/۱۵ساعت ۲:۲۴ ب.ظ  توسط .........
|
بسم الله الرحمن الرحیم
شعری زیبا از مرحوم قیصر امین پور در وصف مولای عشق و وفا، آقا امام رضا علیه السلام: چشمههای خروشان تو را میشناسند موجهای پریشان تو را میشناسند میخوام فقط وفقط ازامام رضابنویسم به کی بگم عاشقتم؟ قربونت برم اقاجون
+ نوشته شده در جمعه ۱۳۹۰/۰۷/۱۵ساعت ۲:۱۵ ب.ظ  توسط .........
|
بسم الله الرحمن الرحیم
از عشق تو گفتیم و نمک گیر شدیم تا ساحل چشمان تو تکثیر شدیم، گفتند غروب جمعه خواهی آمد آنقدر نیامدی که ما پیر شدیم
+ نوشته شده در پنجشنبه ۱۳۹۰/۰۷/۱۴ساعت ۱۰:۴۸ ب.ظ  توسط .........
|
بسم الله الرحمن الرحیم
باسلام بابیوگرافی استاد بزرگ وارجمندمحمدحسین صلواتیان واثار فوق العاده زیبای ایشان ومختصری ازکارهای فرهنگی ایشان با شما دوستان عزیزهستیم. برای دیدن بیشتر ازاثارایشان به وبلاگ درج شده ی ذیل بروید به امید نظری ازامام زمان(عج
محمدحسين صلواتيان تصويرگر، كاريكاتوريست و نويسنده كتاب و نشريات كودك و نوجوان مربي هنر كودك و نوجوان متولد 12 تير 1340، شهرستان همدان كارشناسي و كارگرداني انيميشن از دانشكدهي صدا و سيما شروع فعاليت تصويرگري از سال 1368 با چاپ اولين اثر انتشار بيش از 730 عنوان كتاب داخل كشور و بيش از 100 عنوان كتاب خارج از كشور و قريب به 1500 شماره مجله داخلي و خارجي سابقهي تدريس در چند دانشكدهي هنر سابقهي مديريت هنري كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان مديريت هنري مؤسسه فرهنگي منادي تربيت مديريت كانون فرهنگي هنري عمار ياسر مديريت هنري مجلات كيهان بچهها، اميد آينده، آيندهسازان، دوست و شاهد داور بينالمللي مسابقات كاريكاتور ايران در سال 1374 داور بينالمللي اولين و دومين دوره مسابقه نقاشي كودكان همكاري در برگزاري طرح ملي 000/30 نمايشگاه كتاب در 000/30 مدرسه در چندين دوره تصويرگري مجلات دوست كودك، دوست خردسالان، كيهان بچهها، سروش كودكان، سروش نوجوان، سورهي نوجوان، باران، پوپك، سلام بچهها، مجموعه مجلات رشد و چند مجله خارج از كشور ازجمله آثار تصويرگري: مجموعه كتابهاي: قصهي ما مثل شد، روزي بود روزي نبود، يك قل دو قل، داستانهاي مثنوي، قصههاي قرآني و ... و از جمله آثار تأليفي: 11 عنوان كتاب فرشتههاي احمد و زهرا، مجموعه حكايات مثنوي مولوي، مجموعه حكايات مثنوي طاقديس، مجموعه قصههاي پيامبران در مثنوي «پنج گنج» شركت در دهها نمايشگاه و فستيوال داخل كشور و چندين نمايشگاه خارج از كشور برندهي چهار دوره جشنوارهي كتاب از كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان برندهي جشنوارهي مطبوعات كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان برندهي پلاك طلايي مجله آفتابگردان برندهي جايزهي اول تصويرگري كتاب سال دفاع مقدس در دو دوره برنده جايزه اول كاريكاتور مجلات رشد برنده لوح زرين اولين جشنواره رشد در بخش تأليف برگزيدهي آثار از انجمن ناشران برنده جايزه اول از ستاد اقامه نماز دريافت لوح تقدير از كاخ كودك قزاقستان كتابهاي در دست تصويرگري: مجموعه كتابهاي قصهي ما همين بود 6 جلد كتابهاي در دست تأليف: مجموعهي آموزش ساده نقاشي كودكان و نوجوانان 15 جلد مجموعهي آموزش كاريكاتور براي كودكان و نوجوانان 5 جلد مجموعهي آموزش انيميشن براي كودكان و نوجوانان 5 جلد مجموعهي آموزش نمايش كودكان و نوجوانان 5 جلد
+ نوشته شده در پنجشنبه ۱۳۹۰/۰۷/۱۴ساعت ۱۰:۱۴ ب.ظ  توسط .........
|
بسم الله الرحمن الرحیم
«حر» پسر «یزید» فرزند «ناجیه» فرزند «قعنب» فرزند «عتاب بن هرمی»(1) پسر «ریاح بن یربوع» است.(2) ادامه ی مطلب رابخوانید......... ادامه مطلب
+ نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۹۰/۰۷/۱۳ساعت ۴:۱۶ ب.ظ  توسط .........
|
بسم الله الرحمن الرحیم
عصر خلافت بنیعباس است، نجمه طبق وعده صادق آلمحمد(ع) در انتظار ولادت دختری است، دختری که قرار است خیر و برکت مادر و پدر باشد و مونس و همدم غربت برادر.
+ نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۹۰/۰۷/۱۳ساعت ۱۲:۴۲ ق.ظ  توسط .........
|
بسم الله الرحمن الرحیم
انگور ( Grape (Vine درخت انگور كه درخت مو نيز ناميده ميشود درختچه اي است بالا رونده كه از ديوار و درختان مجاور بالا مي رود . ساقه آن گره دار و داراي برگهاي متناوب است . برگهاي انگور داراي پنج لوب دندانه دار و برنگ سبز تيره مي باشد . گلهاي آن كوچك ، مجتمع و بصورت خوشه ظاهر مي شود . ميوه درخت انگور ، گوشتدار و شيرين و برنگهاي مختلف است .
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۰/۰۷/۱۰ساعت ۱۱:۵۲ ب.ظ  توسط .........
|
بسم الله الرحمن الرحیم
حبیب فرزند مظاهر (مظهر) چهارده سال پیش از هجرت پبامبر اکرم در خاندان بزرگ بنی اسد دریمن به دنیا آمد. سال نهم هجری با خانواده اش به مدینه آمد و آنجا ساکن شد. در نوجوانی فقط چند صباح از اوان زندگی را در زمان پیامبر گذراند و در این مدت کوتاه، به خاطردوستی با یکی از کودکان مدینه که او حسین بن علی بن ابیطالب بود، درخشیده این دو نفر با یکدیگر حدود 10 تا 13 سال اختلاف سن داشتند اما حبیب همیشه در مقابل این کودک بسیار فروتن بود. دوران جوانی و میانسالی خود را در کنار امیرالمومنین(ع) باجنگهای صفین و نهروان پشت سر گذاشت و همواره یکی از سرداران و دلاور مردان سپاه علی و نامش در کنار یاران علی علیه السلام رقم خورد. در دوران خلافت امیر المومنین و با آغازجنگ جمل، همراه آن حضرت راهی بصره شد و پس از پایان جنگ، کوفه را برای زندگی خود انتخاب کرد. پس از شهادت علی علیه السلام، در کنارامام حسن مجتبی(ع) و در سایه آن حضرت بود و درس سکوت را از آنحضرت آموخت حبیب بن مظاهر، در این سالها در کنار اهل بیت پیامبر غم ها و اندوههای فراوان از دشمنان آل البیت دید تا به سن پیری رسید. به هنگام خروج امام حسین(ع) از مدینه به مکه و دعوت مردم کوفه از آن حضرت، که حبیب هم جزو دعوت کنندگان آن حضرت بود و نامه ای در این زمینه به همراه چند نفر برای حسین بن علی نوشت. امام حسین علیه السلام هم نامه ای به حبیب نوشتند و او را به یاری خود دعوت نمودند. حبیب به دنبال شنیدن خبر ورود امام حسین به کربلا، خود را از کوفه به آنجا رسانده و در رکاب حسین ابن علی جنگید و تا آخرین لحظه وفاداری خود را به امام زمانش ابراز کرد و سرانجام در ظهر عاشورا به شهادت رسید.
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۰/۰۷/۱۰ساعت ۱۱:۲۵ ب.ظ  توسط .........
|
|